داداش باقر،بالاخره رویایی کودکی مان به واقعیت پیوست
وقتی که دوچرخه را تست می کردیم.همه اش به یاد تو بودم.دوست داشتم در این شادی کنارم می بودی.می دانی که حق استادی به گردن من داری.هر چه دارم از تو دارم.راهنمایی و کمک تو در این طرح از یادم نخواهد رفت.آن زمان که من و تو در کودکی دوست داشتیم یک کارگاهی می ساختیم و باهم ایده ها و فکرهایمان را برای طرح نو راه می انداختیم.آن زمان که می خواستیم. باور زمان را در اعتقاد به قانون نیوتن بشکنیم.اما روزگار اجازه نداد.
خوشحالم بالاخره در این حرکت باهم چنین کاری را کردیم.و یکی از آرزوهای دوران کودکی مان را با تمام مشکلات عملا زنده کردیم.
خوشحالم بالاخره در این حرکت باهم چنین کاری را کردیم.و یکی از آرزوهای دوران کودکی مان را با تمام مشکلات عملا زنده کردیم.
+ نوشته شده در پنجشنبه بیست و سوم مرداد ۱۳۹۳ ساعت 16:36 توسط حسین قره داغی
|

این عکس بر گرفته از خبر تلویزیونهای ترکیه توسط خبرنگار آنادلی آژانسی هست.که در 16 روزنامه ترکیه هم چاپ شده بود.اولین سفرخارج ازایران و سومین کشوری بود.که پایتخت آن را نخ پیچی می کردم.بیشتر سفرهایم بعداز تعطیلات مدرسه در فصل تابستان صورت می گیرد