سومین سال خاطرات سکونت در روستای هفت چشمه بعنوان معلم و ورزشکار و رکوردار داوطلب(پست ثابت)

سال سوم سال سختی بود.از همه لحاظ زیر فشار بودم.پیش بینی چنین روزی را کرده بودم.اما بدون توجه به محدودیتها کارم را ادامه می دادم.هر چه که جلوتر می رفتم.حتی نزدیک ترین دوستان خودرا از دست می دادم.چرا که این کار اجتماعی و فرهنگی در جامعه ما تعریف درستی نشده است.گویا تمام این حرکتها در نظرشان یک تهدید خاصی تعریف می شد.همکاری و همیاری سازمانها و...علاوه بر اینکه در مسیر موازی نبود.عملا حس می کردم.همه جمع شده اند.تا نقش اول این حرکت را بر زمین بزنند.تا هیچوقت چنین حرکتهایی ارزش پیدا نکند.اما هر چه بود در آخرین توانایی و بازمانده انسانی با پیشینه 78 روز زندان انفرادی و شکنجه مداوم در کشور امارات در کنار رکوردهای ورزشی و سابقه خدمت،از تلاش و کوشش باز نماندم.این هزینه انرژی مضاعف 80 درصد توانایی اش هم تحلیل برده بودو خواسته و ناخواسته شرایط روز جامعه و فرهنگ موجودخفقان چنین حرکتی را در خاموشی میطلبید.گذر زمان چنین جسارت و حرکتی را در زباله نادانی و جهالت جا نخواهد زد.بلکه تلاش یک معلم با سابقه با پیشینیه این همه حرکت ورزشی و فرهنگی در رسیدن به مطلوب هر گز گرد فراموشی به خود نخواهد پذیرفت و بعنوان یک ایده و تلاش جهان سومی باقی خواهد ماند.چرا که تاریخ خوب می داند.در واکاوی خودش چه سخنی را ارزش خواهد نهاد.انسان بودن و انسانی اندیشیدن از خصلتهای ویژه ادیان آسمانی و غیر آسمانی است.که در تمام آنها قابل ستایش و تعریف هست.
امسال آخرین سال اقامت سه ساله ام در این روستا خواهد بود

این وب با سایت میانالی پیوند خورده است

 

برای مرور این خاطرات روی عنوان یا ادامه مطلب کلیک فرمایید

برای دیدن فیلم ها روی لینک زیر کلیک فرمایید

زیباترین فیلم سلفی بزرگترین سرسره برفی جهان روستای هفت چشمه اسفندماه 95،فیلم از آقای فرزاد ولیی

https://www.miyanali.com/hossein-1351/clip/437

زیباترین و بدیع ترین نقاشی طبیعت در روستای هفت چشمه کندوان میانه آذربایجانشرقی

https://www.miyanali.com/hossein-1351/clip/497

یا اجتماع خوب ،یک جمع انسانی معنا پیدا می کند.پیدا کردن چنین جمعی در جهان سوم یک رویاست

https://www.miyanali.com/hossein-1351/clip/324

اعتراف نامه انتخاب سه ساله خدمت در روستای هفت چشمه

https://www.miyanali.com/hossein-1351/clip/538

مسیر طوین به تجرق با سفر هیچهایکی سفر با کوله

https://www.miyanali.com/hossein-1351/clip/502

در مسیر تکراری با طبیعت هفت چشمه به میانه

https://www.miyanali.com/hossein-1351/clip/501

مقاومت سه ساله در انتخاب یک هدف با بی خیالی یک اجتماع نا همگون

https://www.miyanali.com/hossein-1351/clip/440

سایت میانالی نمایش تمام فیلم ها

https://www.miyanali.com/hossein-1351/clips

 

ادامه نوشته

شکاف برقوش و قافلانکوه در اوج بلندی برای نگاه به مناظر با بهانه یک اردو

با آنکه در یک منطقه کوهستانی بعنوان معلم زندگی می کنم و دیدن این تصاویر برایم طبیعی است.اما توصیه دوستان همراه دبستان و کمپ از شهرهای مختلف ایران،مجابم کرد.تا از دریچه دوربین با جمع راستین اندامان کوچک به بهانه اردو شریک این همراهی باشیم.تعدد زیباییها ومناظر در روستای هفت چشمه کندوان میانه یک لطف ویژه نگار خداوندی در این منطقه بکر و دست نخوردنی است.با شروع فصل بهار این زیباییها در فرش چمن سبز طبیعت بیشتر اغوا کننده تر خواهد شد.

فرصت شد.فقط در نزدیکی 500 متری روستا در اوج یک بلندی بر دامنه های زیبای کوههای حصار شده این روستا سر بزنیم.و ضمن صید یک روز خوب خدایی این تصاویر زیبا را برای زنده دلان عشق و عاشقی دلهای صاف و صادق تقدیم کنیم.هنوز روستا روزهای سرد خودرا تجربه می کند.در بعضی جاها هنوز برفهای زمستانی قابل لمس هست.اینجا نسبت به شهر میانه با سه هفته تاخیر بهار شروع می شود.

 عرفان کوچلو مهمان ویژه جمع بود.

ادامه نوشته

روش دیجیتالی دبستان قنبر هفت چشمه

هر چه زمان بگذرد.بچه های دبستان قنبر هفت چشمه برای یادگیری و آموزش با جسارت تر خواهند شد.و از تمام روشها برای آموزش غافل نخواهند شد

ادامه نوشته

دعوت درختی، از دوستداران محیط زیست و طبیعت و ورزشکاران و سایکل توریستهاو...

دعوت درختی، از دوستداران محیط زیست و طبیعت و ورزشکاران و سایکل توریستهاو...
صد و هفتاد و هشت درخت در مدرسه و کمپ (کمپ موقت) کاشتیم.هفتاد و هشت درخت با اهدای خانم ش.رسول زاده به نیت خدا بیامرزدامادشان با نام خیرین و قهرمانان به خاطرات دبستان قنبر هفت چشمه اضافه شد.
هنوز در محوطه بیرون جای کاشتن 300 درخت دیگر وجود دارد.دوستان و هم وطنانی می توانند.برای کاشتن این درختان از چند طریق همراه شوند.هنوز تا دو هفته دیگر بدلیل بهار دیر رس روستا وقت داریم.
1-خودشان با تهیه نهال دلخواه به روستای هفت چشمه کندوان میانه آذربایجانشرقی تشریف بیاورند و مستقیما اقدام به کاشت نمایند(امکانات پذیرایی چند روزه مهیاست)
2- نهال خریداری نموده و از طریق قطار و یا سفارش امانات در ترمینالهای مسافر برای برای ارسال به شهر اقدام نمایند.از میانه انتقال أنها مشکلی وجود ندارد
هزینه تعداد نهال های اهدایی پس از مشخص شدن قیمت آنها در شهر میانه،به حساب فروشنده واریز و جهت تحویل و انتقال آنها به روستای هفت چشمه اقدام شود
جهت کسب اطلاعات بیشتر و هماهنگی با این شماره تماس حاصل شود.
هدف از این دعوت حتی با اهداء یک نهال ترغیب هم وطنان نسبت شرکت و تکمیل خاطرات سه ساله بازسازی دبستان قنبر هفت چشمه و سهیم شدن در یک جمع اجتماعی و احترام به طبیعت و پاسداشت فرهنگ عمومی درخت و درختکاری در فرهنگ و باورهای مردم ایران است.
با تشکر
حسین قره داغی
09148940828

هربسته چنار سی عددی سی هزارتومان
هر عدد درخت میوه مابین پنج تا هفت هزارتومان

بدلیل محدودیت از جادادن عکسها معذوریم.اما به نیت تمام عزیزان و خیرین و قهرمانان که همراه دبستان و کمپ بودنددرخت کاشتیم.وکار زیبایشان را ماندگار کردیم.فقط در حال تکمیل پارک (بوستان)هستیم.که آن را به نیت همراهی سه ساله خانم احمدیانفر بنام پارک فرشتگان نامگذاری خواهیم کرد.

 

ادامه نوشته

خر،خراست

خر،خراست
پالان نو ،وقار تازه
باز خراست
در چمن و مرغزار
باز خراست
جفتکی و عرعری
بازشیفته رقص و آواز است

در بنای خلقت 

چو دست بشرافتاد
باز اسمش خراست
بار و بنه بر دوش کشد
چون خراست
بیچاره در این استثمار
خوش است که خر است
به تعریف محروم از مدال
خوش است که خر است

در طویله اسب و گوسفندان
در تقسیم علوفه
مانده از پیشیز آخوران
نصیب او هست
مال او از این سهم روزانه است
چون جمع این طویله
او یک خر است
دلخوش صدا و آواز
نکره و شرمنده آواز
خود او هست

چون خرجمع او هست
ندارد بهره و ثمر
به سواری اش،نگویند بهتراست
به چپ و راست
تازیانه و ناسزا
چه کند که خر است
زخم گردنش مزد والاتر
هی وهی تاختنش
معرکه سواره اش هست
سمبه و یک ناسزا
مزدتحسینش هست
چه کند که یک خر است

محنتها و رنج ها
کج و ناتوان آخر
قصه اش یک خر نگونبخت هست
فقط باختن آزادی اش
یک صدای عرعر است
عقل و هوش 
در جفتکی و مستی
اورا رفیق ناراه شتر
اینچنین کرده پست
تا عمر خود در این همه
زاده های فرصت یک جبر
خر باشد و دلخوش نفس
برپشتش از محنت
در سربالایی به زورش
با ترقه و ناله بار کشد

خوش است که خراست
در تایید این افتخار
بر پیشکل همزاد خودش
نر و ماده

عشق می کند
سربالا و لب و لوچه گشاد
دندان زشتش
چهره خوش یک نادانی را
در حسرتی
چوبی را می طلبد
چون خواسته و ناخواسته 
یک خر خان خول
یک رسم بد است
چه کند هر چه کند 
باز او یک خر است

هر خری خر است
شکل و شمایل عوض کند
اسب و قاطر شود
بی شک بازهم خراست

××××

حسین قره داغی

هفت چشمه 

فروردین ماه 96

ادامه نوشته

دنیای درخت و درختکاری

این محل در میانه  محله دره خرمن قرار دارد.صاحب و فروشنده آن را خیلی دوست دارم.مرد مهربانی است.سه سال هست باهم دوستیم.نهال های مدرسه را از اینجا خریداری کرده ایم.جایی که دیوار کشی کرده ایم.به جزء چند تا بقیه سرحال و زنده اند.اما بیرون از حیاط با خشونت تمام توسط حیوانات اهلی و بعضی از...کنده و یا شکسته شده اند.اگر امسال بامید خدا بقیه دیوار کشی مدرسه را تمام کردیم.بقیه را هم درختکاری خواهیم کرد.

آرزو دارم چنین امکاناتی داشته باشم و توانایی ارائه این درختان را مجانا داشته باشم.در آینده اگر فرصت شد.چنین کاری خواهم کرد.فعلا با مدرسه و اتمام باز سازی اش درگیر هستم.

ادامه نوشته

یک روش قدیمی اما ماندگار

آن زمان که دوره ابتدایی درس می خواندیم.بیشتر معلم ما از این روش استفاده می کرد.هر چند این روش در حال حاضر زیاد خواهانی ندارد.اما گاهی یک دریچه به گذشته هست.تا خاطرات شیرین آن در جمع اجتماعی ماندگارتر شود.

ادامه نوشته

از ریشه تا برگ

قصه کتابهای علوم دوره دبستان باید در هفت چشمه عملا و عینی مرور شود.به شکر خدا تمام امکانات در این منطقه محروم و دور افتاده توسط انسانهای بزرگوار و وراسته فراهم شده است.

 

ادامه نوشته

صداقت و انسانیت اینجاست

با تجربه سفر در لایه های اجتماعی همیشه صداقت را در بین این مردم می توان یافت.چرخش یک ذره ای بمانند یک تار مو می تواند این خصوصیات را به بازی بگیرد.بنابر این در لایه های بالاتر دنیال این خصوصیتهای انسانی نباشید.هر عمل خارج از این خصوصیت یک امر طبیعی خواهد بود

این هفته آقا حقیقت از همین جنس اهالی روستا با شیما دختر دانش آموز کلاس پنجم عازم روستای پایین بودند.هیچ راهی نداشت.تا در معذورات اخلاقی بعداز رساندن شیما از هفت چشمه به طوین مجددا در مسیر راه برای بردنم به طوین این مسیر را دوباره برگردد.

ادامه نوشته

خاطرات مردم هفت چشمه

این باغ کنار مدرسه قرار دارد.هر سال برای مهمانان از سیبش سهم داریم.صاحب این باغ عمو گل آقا میرزایی است.خیلی مهربان و دوست داشتنی است.در این سه سال همیشه هوای مدرسه را داشته است.تا حرمت او پیش ما عزیز بماند.او در جوانی ساکن تهران بوده است و از نزدیک شاهد سقوط شاه و انقلاب بوده و خاطرات زیبایی نقل می کند.

در حال هرس این باغ بودند.تا دقایقی مهمانش باشیم.گویا یک مهمان هم از تهران در این جمع بود.تا حضور عمو جلیلی برادر عمو رضوان را در روستا گرامی بداریم.

ادامه نوشته

مرد جاده های کوهستان

در این سه سال آقای قره بخشی مرد جاده های کوهستان میانه هست.در تمام فصول این بزرگوار را در جاده های خاکی روستاهای این مسیر دیده ام که در حال تلاش هست.مهربان و خونگرم و مردم دار است.تا این خصلت او زیباییهای اداره راه و ترابری شهر میانه را در تلاش و زحمت رو کند.هر چند در فصل زمستان کمبود نیرو و تجهیزات قابل کتمان نیست.اما همین تلاششان هم ستودنی است.این هفته در حال تیغ زنی جاده های روستابعداز فصل زمستان بودند.تا ضمن عرض ادب و خسته نباشید.از همت و تلاش انسانی شان تقدیر و تشکر و قدردانی بکنیم.

ادامه نوشته

سلام سبلان در سفر هیچهایکی از میانه به هفت چشمه و بالعکس

سه سال هست.که در جاده های خاکی این مسیر نام آشنایی اهالی روستاهای مسیر و مسافران این راه بعنوان معلم روستای هفت چشمه هستم.برایم پاییز و زمستان و بهار و تابستان فرق نمی کند.بعضی ها با نامم می شناسند.بعضی ها هم کیف بدوش نامم گذاشته اند.این کیف همراهم با دوچرخه به شش کشور و دور نوار مرزی ایران با دوچرخه هم سفر شده است.قرار است.بعداز اتمام سه ساله در حیاط مدرسه به خاک سپرده شود.

در مسیر پیاده روی هفت چشمه به میانه همیشه یک سلام خاص به عظمت کوه سبلان دارم.گاهی درددل می کنم.چرا که شاهد تاریخ پر رنج و عذاب این سرزمین بوده است .گاهی هم درس می گیرم.که صلابت و استواری اورا داشته باشم.گاهی هم از گذشته از او خبر می گیرم.

بدلیل کوهستانی بودن این مسیرخیلی خوشحال هستم.خداوند حافظ و نگهبانم بوده است و تا حالا گرگی به من نزدیک نشده است.هر چند در فصل زمستان تردد با پای پیاده در این مسیر عاقلانه نیست.اما گاهی مجبور بودم.این خطر ریسک و مرگ را تجربه کنم.هر چند کتمان نمی کنم.در حین تردد یک نوع ترس با من همراه بوده است.اما تا آنجایی که امکان داشت جانب احتیاط را رعایت می کردم.

احساس می کنم.این سه سال مانند تند بادی گذشت.تا گذر عملکرد سه ساله تنها آرامش و دلخوشی این انتخابم باشد.زندگی در این ارتفاع و تردد کار ساده ای نیست.صبرو بردباری این انتخاب را سرنوشت زندگی ام به من آموخته بود.

روزهای آخر امسال را در این انتخاب همچنان تجربه خواهم کرد.تا در شهریور با نقل مکان به شهر دیگر خاطرات این سکونت را بنگارم.اگر قسمت نشد.سال دیگر در این روستا نخواهم ماند.

ادامه نوشته

یک جوان مهمان دبستان قنبر هفت چشمه

پسر خاله دانش آموزانم اصغر و محمد جواد و یلدا بود.چند روزی از تهران در هفت چشمه مهمان بود.یک روز بعداز ظهر اورا در جلو مدرسه این هفته دیدم.خجالتی بود.دعوتش کردم.دقایقی مهمان ما شد.اسمش علی بود.

در حین صحبت متوجه شدم برای دیدن مدرسه و تغییراتش آمده بود.می گفت روند بازسازی سه ساله اش را در اینترنت دنبال می کرد.خیلی دوست داشته مدرسه را از نزدیک ببیند.اما خجالت می کشید.به او همه جای مدرسه را نشانش دادم.بدون مقدمه از فرهنگ این حرکت صحبت کرد.طبیعی بود.در مقایسه با شهر نقطه ضعفهای زیادی را اعتراف کند.و....

این عکس یادگاری هم از این بزرگواردر خاطرات دبستان قنبر هفت چشمه نقش بست.تا ققنوس پرنده نمادین مدرسه از کتاب فارسی پایه چهارم اثر خانم ناهید عیسی زاده از رامسر بر روی دیوار اتاق چند منظوره مدرسه نشان جذب نگاههای خاص باشد.

 

ادامه نوشته

افتخارات اهالی هفت چشمه ایهای مقیم قرچک ورامین

بزرگترین مسجد و حسینیه قرچک ورامین و تصاحب کرسی صندلی شورای شهر قرچک و افتخارات ورزشی و فرهنگی نمونه بارز تلاش اهالی روستای هفت چشمه مقیم قرچک ورامین هست.تا صبوری و بردباری و جسارت اهالی این روستادر این شهر نمایان شود.بعداز مهندس اژدرنوروزپور یکی از جوانان روستا هم این دوره وارد این کارزار شده است.آرزوی موفقیت داریم.

 

این دوره هم جوان خوش فکر و فعال روستا جناب آقای مهندس رضا فیضی هم نامزد شورای شهر قرچک در پنجمین دوره شده است.با توجه به پیش بینی ها و تلاش اهالی روستا شانس او برای کرسی این شورا دور از دسترس نخواهد بود.

ادامه نوشته

یک هدیه و یک آشنایی در محور چرخش چرخی

قرار بود.بدلیل زمان کم و حضور در مدرسه فقط در تعطیلات پیش آمده اربعین در کشور عراق رکاب بزنم.قرار گرفتن دریک روستای دور افتاده و محروم بعنوان معلم می رفت آرزوی یک سفر را نا ممکن سازد.اما همراهی همشهری خوبم آقای نیما پاکدل این رویا را به ممکن تبدیل کرد.تمام کارهای اداری و هماهنگی را انجام دادند.تا فقط من حس کنم.که سوار دوچرخه در عراق رکاب بزنم.اتفاق بد پیش آمده در مرز عراق فرصت رکابزنی من و نیمارا به هم زد.تا ساعاتی در ازدحام جمعیت بعداز پرش یک ماشین تریلی روی ترک بند عقب دوچرخه ام فرصت مانور و پیدا کردن نیما و همراه سفرم امکان پذیر نشد.تا هر کدام جداگانه در این مسیر رکاب بزنیم.

اما یک برخورد دیگر شیرینی این سفر را دو چندان کرد.با یک دوچرخه سوار ایرانی و بزرگ مرد هلال احمری بنام آقای حسن کشاورز آشنا شدم.او با همراه دیگری بود.از برخورد او حالم از انتخاب حرفه سایکل توریستی به هم خورد.مثل یک گاو از کنارم رد شد.نه سلامی و نه علیکی

مرام دوچرخه سایکل توریستی خاکی بودن و دوستی است.آن مرد حتی بی خیال از جمع عظیم زائران حسینی در سمت چپ جاده غرورش اجازه نداد.تا با یک هم رکاب دقایقی خوش و بش کند.به آقای کشاورز گلایه کردم.تا با مهربانی این ناراحتی را از دلم بدر کند.حتی یک پیپسی نوشابه انرژی زا هم هدیه داد.تا بی خیال همرکاب بی ادبش باشم.

دقایقی با آقا حسن بودیم.حسن ادب و بر خورد و مهربان بودنش ،در همان نگاه اول برایم مسجل شد.در آینده مرد بزرگ حرفه سایکل توریستی خواهد شد.دوچرخه و بار و رکاب زدن همه بهانه است.تنها لازمه اصلی برای یک دوچرخه سوار با حرفه سایکل توریستی حسن ادب و با مردم بودن هست.آقای حسن کشاورز همه این خصوصیت را فراتر از حد نرمال داشت.تا یکی از خاطرات خوب سفرهایم شکل بگیرد.و آن خاطره بد را در سطل اشغال بمانند یک دستمال کاغذی کثیف جا بدهم.

این عکس ها هم هدیه این بزرگوار هست.با مرورش مهربانی آقای حسن کشاورز برایم ماندگار شد و عکس العمل زشت همراهش هم یکی از کثیف ترین نماد خصلت انسانی و سایکل توریستی بمانندسیب زمینی کندیده این سفر شد.تا آن را در خاک عراق در خاک فراموشی پنهانش کنم.

 آقای حسن کشاورز بابت عکسها و مهربانی هایت در فرصت اندک و حس های انسانی ات بی نهایت سپاسگزاریم.موفق باشی

دوچرخه سوار داوطلب اسلامشهری همزمان با آغاز سال نو وبه یاد شهدای آتش نشان مسیر اسلامشهر رشت را رکاب میزند.آقای کشاورز پیش از این هم در اربعین حسینی مسیر اسلامشهر کربلا را با دوچرخه طی نمود

کشاورز ابراز داشت در این سفر که در سالروز میلاد با سعادت حضرت فاطمه (س) آغاز شده به یاد شهدای آتش نشان تا رشت را با دوچرخه طی خواهد کرد. وبرای تقدیر وتشکر به تمام پایگاه های جمعیت هلال احمر واتش نشانی سر خواهد زد.
برای آقای کشاورز آرزوی سلامتی و تندرستی داریم

 

رکاب زن داوطلب اسلامشهری به دیار گیلان رسید...

ادامه نوشته

قصه حکایت مردمی دنبال پهلوانان خیالی

برای ادامه حیات کمپ اولامای نیکان هفت چشمه بعداز اتمام مدت سکونتم در روستای هفت چشمه کندوان میانه در تلاش هستیم.قرار است بعداز من جوانان روستای هفت چشمه بخصوص آقای اصغر حسن زاده جوان مهربان و مودب و با شخصیت و همراه دبستان و کمپ  اینکار را انجام دهند.این هفته قسمت شد.سری به خانه آقای ارسلان پاشایی هنرمند و خالق یک اثر جاویدان در میانه بزنیم.تا قرابت روستای هفت چشمه و کمپ و عمو پاشایی همیشگی و ابدی باقی بماند. طبق معمول برای او فرقی نمی کند.هر که باشد یک هدیه ویِژه از گلدان هایی با قلوه سنگها با دست ساخت خودش دارد.تا آقای حسن زاده هم بی نصیب این دلدادگی نباشد.تا عهد ببندد.یک دوستدار محیط زیست و طبیعت در تلاش باشد.

شاید بدلیل دلمشغولی و پی گیری کوچ از میانه فرصت نباشد.تا زود تر از موعد مقرر در تلاش چندین ساله این بزرگوار این مطلب را بنگارم.تا از عهد انسانی ام غافل شوم.لذا این نوشته هدیه ناقابلی برای این انسان نیک مرد و نیک سرشت در همراهی چند ساله بعنوان حق شاگردی بر استادی برای همیشه یادگاربماند.

قدر زر ،زرگر داندوبس

خلق چنین اثری یک شاهکار است.تزئین آن با فتوت و مردانگی و انسانیت ،نهایت زیبایی و ماندگاری حس زیبای بندگی است.هنوز خفتگان هنرخلقت خداوندی به چنین درک و آگاهی نرسیده اند.تا عمق عشق این خلوص بندگی را ترجمه کنند.گذر زمان این ذهن های گم شده را تیزبین این آفرینش خواهد کرد.آنجا که این همه پیامبر برای هدایت و راستی بشر آمدند.اما کجی نگاهشان بعداز این همه بشارت باز به راه راست رهنمون نشد

این اثر زیبارا که سالها و یک عمر تلاش شماست.تحسین می گوییم و بر دستان پینه بسته ات  بوسه می زنیم.تا لااقل یک نفر با جسارت بر آیینه زیبای خلقت انسانی، آوای همت و تلاشت تحسین بگوید

نزدیک به 10 سال است بی غل و غش در پذیرایی از مهمانان نا خوانده ،از جان و دل مایه می گذاری.به تصدیق شاهد این مهربانی، تحسینت می گوییم.آنجا که دوستان سایکل توریست از کشورهای مختلف جهان، هنرتان در خلق چنین خانه شخصی را یک شاهکار دست بشری فریاد زدند.تا جان و عمران سایکل توربستهای انگلیسی در هم  صدا با دوستان چینی و آلمانی و فرانسوی  بعداز این همه سیر و سیاحت در جهان برای این اثرتان رقیبی پیدا نکردند.تا با مهربانی میزبانی از عشق خدایی داشتن چنین خصلتی در جهان بی بدیل در وجودت اعتراف کنند.

تو بی همتا ترین عشق خدا را تفسیر کردی.هر گز همگان این رمز و راز بندگی و نگاه از زاویه برترین های خلایق خداوندی را در این انتخاب نخواهند فهمید.آنها هنوز در کوچه پس کوچه های عوامی و ظواهر و خودبینی خود هنوز به صحنه اول خود شناسی نرسیده اند

کار زیبایتان به مرور زمان ابدی و ماندگار خواهد ماند.هر چند خیلی تلاش کنند.آن را بی ارزش و بی ثمر نشان دهندو با انتخاب یک راه نا صواب سستی و کوتاهی را بر آیندگان به باقی خواهند گذاشت.تا همچنان کوتاهی تاریخ گذشتگان در نام آوری سرزمینی تلنبار شود.تا قصه حکایت مردمی دنبال پهلوانان خیالی در حسرت گذر زمان دهان باز و خیره به کنجی با نقل و نبات مانده و بو گرفته ،در فراوانی این همه نعمت خدایی در مرداب قلیل اندک دنیا پرستان به ظاهر متدین در پستوی بی دینی، کنج شکمهای گرسنه را سیر کند

 

 

ادامه نوشته

شب ومن و عاشقان

شب ومن و عاشقان
تلنگر و سکوت
خدای من و من 
این همه خلقت بشر
همه در مسیر کج
معدود اندک
جمع مستان شبگرد
مست ولای عشق عاشقانه ای
مرور زیبایی خلقتی

هرچه سخنی گوییم
هذیان و هدر و غلو
انگشت سبابه در نشانی
اینها دیوانگان خلقتند
عقل و هوش به زوال
مستی جرعه عشق خیالیند
همان مجنون قصه دروغند

ما جدا بافتگان عالمیم
جسم وروح را به هم نبسته ایم
در تکرار زندگی و حق حیات
همراه قهری این دورا گزیده ایم
جسم را به عالم به صدفه وا نهاده ایم
روح را در تکرار گذرش
از اول به مکتب عشق سپرده ایم
بی پرده و بی سلسله
در صف اول خلقت
شاگرد اول ،میز اول نشسته ایم
استاد کلاس را با سوال ها
در حقایق و دروغها همراه کرده ایم
شب را به روز گزیده ایم
همگان را در ظرف این انتخاب
شب زنده دار این طنازی
به شب بیداری طاقت ندیده ایم

گویی بیداران این گزینش
سربه هوا شده
در تصور خیالی در خواب همه
به مغروری این بزک خوش باوری
ماده را بر فراموشی
ملکوت بی زمان و مکان
سیر در وصال و علل
خدای خودرا 
در مکانی تنها یافته اند
ساقی می ناب خودرا
او یافته اند
در ولع این بی هوش با هوشی
جمع بی مثالی یافته اند
از خود بی خود هر چه 
بی جواب در جوابها منتظرمانده اند

چون کنه هستی را در این مجمع
بی جواب نیافته اند
تهذیب و نفس و خصلت
وعده اشرف مخلوقات
دل زنده کرده اند بی غل و غش

این جمع چو به صبحی دگر رسد
روح را در گرو خلقت و حقیقت نهند
جسم را در سیر جبر خلقت
در زمان و مکان محبوسش سازند
این چنین تفسیری به شب
معشوق شبم می سازد
تا بی خیال از این تکرار و تادیب
راه خودرا چشم روشن
صداقت دل زنده داری
پرسه در التماس و آرامشی

در تاریکی بینایی با دل روشن
هر چه او فرمان دهد
در آن مقصد آرام شوم

حسین قره داغی

فروردین ماه 96

هفت چشمه

ادامه نوشته

آهای زندانبان

آهای زندانبان
اینجا جای من نیست
شوق پرواز و حبس
این چنین مانده ای
سزاوار من نیست
بگو حصار ها را بر کنند
اینجا برازنده شکل و شمایل
پرواز نیست

بگو شکنجه گر
بال و پر پروازم نکند
پرنده باز من 
در حسابی در غیبت من
خشم خود فرو نخواهد بست
بنیان این چنین قصاوتی را
چشم نخواهد بست
در طلوع صبح صادق دیگر
خبر به او خواهد رفت
زاول نکبت جاه و مقامتان
به بادی گره خواهد بست

متلمسانه در اقرار یک اوج
دوچرخه و بارش
عیان این عشق 
بگو بر پاهای او تازیانه نزند
بگو شکنجه گر اورا نبندد
در خشم ذبح گوسفندی
اورا به سلاخ مرگ نکشاند
در تنبیه آوای کبوتر صلح
اورا به صندلی برق
در انتظار اقرار تصدیق دروغی
در کشاکش دو دولت
اورا صلیب کش تکرار تاریخ
ملعبه بازی حقارت انسانی نیافریند
بگو غرقه در آب
درخودبینی شکم کنده های دنیا پرست
اورا از نفس نیندازد

بگو شکنجه گر درتعدد ابزارش
اورا شرمنده آوایش نکند
تکرار و تمرین خشمش
در بول هوسی دست های بالاتر
در شکستگی شرافت انسانی
مدال آور حقارت و دروغ مسیری نباشد
من مرگ را بر اعتراف تحمیلی
دل به پرواز خیالی نخواهم بست
قربانی زیر شکنجه
فقط فریاد خواهم زد
انسانم و بس
جزء این حرف نخواهم زد
دل بر خدای خود خواهم بست
زیبای تصویر گر یک راه
از مرگ، هراس لحظه خوش
دل بی قرار نخواهم کرد

آهای زندانبان
منم فرزند زمان حقارتها
دل در کینه ای بسته ام
شرط سرزندگی خودرا
در جنگ جهالت بسته ام
در نفس چو یکدم از قفس
بیرون فرصت حرکتی یابم
دور فلک، چرخ و فلکی
فلکی نو خواهم ساخت
در این جنگ به زور و توان
انکار پیروزی دشمنی ، نیست
دست در چشمش
در این نبرد نابرابر
تقلای فرزند جسورعدالت
صلح جهانی و همزیستی بشر
کورش خواهم ساخت
ناظران این میدان نیرنگ
دست به تحسین
تصدیق این تلاش فریاد خواهند زد

آهای زندانبان
منم و دوچرخه
منم و بازمانده قرن سرعت
منم سنبل انسان و انسانی
منم شب نمای یک مسیر بلند
منم نقطه چین یک شبگرد
منم و عشق به فرزندان بشر
معلم و تهذیب نفس در جمع  اجتماعی
هر گز به مرگم راه فرو نخواهد نشست

بگو به عالمداران شکم کنده
که در دلربایی بند نافی
درنقش شیطان صفتان
هر گز چراغ گردون جمعی
دلدادگان را گول نخواهند زد
نور صادق که بربتابد
بنیان جاه و مکنت و دودمانشان
از زمین محوشود
چون آن کبوتر باز
در لحظه سررسی به تعداد
کبوترانش را کم یابد

حسین قره داغی

فروردین ماه 96

هفت چشمه

ادامه نوشته

صحفه اینستاگرام من

اگر جریان بازسازی و فعالیتم در دبستان قنبر هفت چشمه نبود.با خیال راحت انزوا و گوشه نشینی را ترجیح می دادم.اما وجود رد پا و دلسوزی اندک یاران همراه مرا مجاب می کند.این روش را انتخاب نکنم.هر چند ممکن است.همچنان از زمان استراحت و تجدید قوای جسمی و روحی بدور بمانم.اما مفتخر عمل به تعهد انسانی باز مرا در معذورات اخلاقی قرار می دهد.چرا که تجربه زندگی می گوید.این عمل در تغییر فرهنگی و رسیدن به نقطه مطلوب تاثیر چندانی نخواهد گذاشت.

ادامه نوشته

کمک مالی اداره برای بازسازی مدرسه(دبستان قنبر هفت چشمه)

یک جریان نامیمونی در این راه اتفاق افتاد.تا تلخی خاطره شیرینی بازسازی مدرسه را شکل دهد.این نگاه و اتفاق طبیعی بود.همیشه کسانی هستند.که نقش سیب گندیده را در داخل یک جعبه پر از سیب بازی می کنند.جریان ما هم خالی از عرف طبیعت ما انسانها نبود.بنده خدایی خلف وعده کرد.تا روند بازسازی مدرسه به بن بست کشیده شود.اما قرار نبود.از تکرار این نقیصه دلسرد شویم.فقط توانست سرعت مارا کم کند.

آگاهی و همراهی شخص رئیس محترم اداره تنها نقطه امیدی بود.که توانست این تلخی را از چهره ما بزداید.تا با کمک مالی بصورت وامهای کوتاه و بلند مدت این مشکل رفع شود.بدینوسیله نهایت قدردانی و سپاس خودرا از آقای سینافررئیس محترم اداره و آقای قره بخشی معاون محترم  اداره را اعلام می داریم.امیدواریم این کار زیبایشان جزء باقیات صالحاتشان محفوظ بماند

1- وام صندوق امداد بمبلغ 20 میلیون ریال و پرداخت آن در 5 قسط

2- وام مساعده بمبلغ 20 میلیون ریال و پرداخت آن در چند قسط

3- وام ضروری 60 میلیون ریال طبق ضوابط موجود

4- وام صندوق امداد بمبلغ 20 میلیون ریال و پرداخت آن در 5 قسط

با سرجمع اینها نزدیک 200 میلیون ریال شاید کمی کمتر را در طول بازسازی هزینه کردم.که این اولین انتخابم نخواهد بود.و تا دقیقه آخر حضور در مدرسه از هیچ تلاشی دریغ نخواهم کرد.

 

ادامه نوشته

راه سخت بازسازی مدرسه در انتخاب جدید

آقای محمد و مجید شیخی و آقای ولی،بابت صعه صدر و مهربانی تان در یک راه زیبا سپاسگزاریم.از اینکه با تاخیر مزدتان را دریافت کردید.شرمنده هستیم.امیدواریم در ترسیم این راه زیبا با ما شریک باشید.

این مبلغ و مبالغ قبلی از جیب شخصی پرداخت می شود.که خود داستان مفصلی دارد.تا یک روز تمام خاطرات آن را انتشار دهیم.

 

 

ادامه نوشته

پیدایی برای نمایش امتداد خاطره ها

تابستان  سال گذشته بود.اتفاقی در یک جا با یک فامیلی برخورد کردم.صحبتها بدانجا کشید.که فاصله ای برای یک رسیدن دیگر کوتاهتر شود.شماره ام را دادم.تا به اون آشنا بدهد.تا اینکه شهریورماه یک زنگ موبایل فاصله ها را برش داد. عید سال 96 در گذر از میانه مهمان ما باشند.

آقای رضا سیر از فیروزکوه باتفاق خانواده مهمان ماشدند.با این بزرگوار در کنارک همسایه بودیم.دختر خانم کوچکی داشت.او حالا بزرگ شده بود.تا با نامزدش مارا به گذر زمان بکشاند.حضورشان در میانه تجدید خاطرات دوران زندگی در بلوچستان بود.فکر نکنم دیگر در فرصت باقی مانده عمر چنان روزهایی را دوباره صید بکنیم.

ادامه نوشته

آقای غیض علی نجفی از روستای آوینلیق

بدینوسیله مراتب تقدیر و سپاس خودرا در همراهی و صعه صدر در دریافت هزینه بلوک و کرایه برای بازسازی دبستان قنبر هفت چشمه را قدر می نهیم.و از همکاری و همیاری تان بی نهایت سپاسگزاریم.

ادامه نوشته

سلام بر خردسالی

این عکس فوری است و به دوران ابتدایی در مدرسه ابتدایی شهر آچاچی بر می گردد.این هدیه خواهر زاده مهربانم هست.که چند ماه پیش هدیه داد.

ادامه نوشته

اولین مرد شریف و مثالی قطعه نام آوران مزار مومنین میانه

درمورد این مرد،خیلی از همشهریهای میانه ای اطلاعات کامل و جامع دارند.بخصوص کسانی که در یک دوره ای چندین ساله از شاگردان این بزرگوار بودندو ابهت و برنامه و منش و رفتار او بیشتر از من اطلاع دارند.اما در مدت آشنایی چندین ساله و نسبت فامیلی دور خاطرات جالبی از او شنیده بودم.که در نوع خودش جالب و تامل بر انگیز بود.

مرحوم روح الله شکیب معلم و مدیر بازنشسته که در آخرین لحظه های عمر خودبا فراغ بال و نگاه زیبا مقدمات سفر عارفانه خودرا کامل کرد.اعلامیه ترحیم خودرا قبلا آماده کرده بود.سنگ مزار و مقدمات خاک سپاری و نحوه آن را حتی بعداز سفرش مدیریت کرده بود.

خواندن متن اعلامیه اش با نگاه عمیق،یک درس عجیبی را از نگاه معلمی و دوران دیده تداعی می کرد.هر کلمه اش و جمله اش همراه با شعر انتخابی اش یک معنی زیبایی را از سفر عارفانه خبر می داد.آنجا که بیشتر دارایی و اندوخته های مالی خودرا قبل از سفر به نفع محرومان و قشر ضعیف و موسسه ها و...تقسیم کرده بود.تا یک درس دیگر را از نگاه شرافتمندانه به جمع های انسانی را معنا دهد.

بدینوسیله ضمن دعا و ذکر فاتحه ،برای بازماندگان مرحوم طلب صبر و بردباری داریم.

روحش شاد و یادش گرامی

 

اعلامیه فوت خودش را قبلا آماده کرده بود

ادامه نوشته

بی خیال نامزدی شورای شهر میانه

خیلی از دوستان چه جدی و چه با کنایه،ترغیب می کردند.تا برای نامزدی شورای شهر میانه امسال و این دوره ثبت نام کنم و از غافله عقب نمانم.دلیل ها و دلداری خاص خودرا توجیه می کردند.آن زمان شناخته شده نبودی.این سری خیلی ها در کنارت خواهند بود.در حالیکه که نمی دانند.من برای لحظه لحظه زندگی کردنم هدف دارم.و اولویت بندی آنها عکس العمل های زندگی ام را تعیین می کند و به هدف زیبایی فکر می کنم و در راه زیبایی قدم می گذارم.که ارزش آن چندین برابر این مخملات و بازیهای بیهوده است.

چهار سال پیش ارزش پول را برای چنین میدانی تجربه کردم.آنجا که در صف بندی خیلی از دوستان و فامیل و آشنایان رنگ باختند.تا در تعجب باورم شاهد خیزهای غیر انسانی و شرف و نگاهشان باشم.آنجا فروختن و کنار کشیدن در مقایسه غولهای گروهی را تجربه کردم.تا فدا شدن در چنین میدان کثیفی برایم ملموس تر باشد.

گروههایی که خرج کردن برایشان مثل آب خوردن بود.جایی که هزینه تبلیغات را در یک جایی حساب می کردم.کارتهای اعتباری حامیان بعضی از نامزدها مرا خیلی منقلب کرد.بعدا فهمیدم این کارتهای هدیه و اعتباری از کجا آمده و چگونه هزینه می شود.اصلا خود نامزدها نقشی نداشتند.فقط جریانی آنهارا هدایت می کرد.

نحوه تبلیغات و رای گیری با جسارت می گویم.خارج از عرف و شخصیت و ارزش انسانی بود.نمی خواهم زیر سوال ببرم.چرا که گذشته گذشته است.اما آن روش و تبلیغات را خارج از باورهای انسانی دیدم.

با این همه درد و نگاه عمیق به این شرایط و نحوه انتخاب و رای گیری و وظایف شورا و دستورالعمل ها حاضر نیستم.دوباره چنین میدانی را لو بازهم برای آزمایش انتخاب کنم.چراکه عملکرد و تاریخچه چنین انتخابی برای یک کار گروهی برای توسعه و پیشرفت یک شهر را همگان تجربه کردند.و شاید نظری بهتر از من داشتند.

من یک معلم هستم.محدوده های معلمی تحرک و پویایی را از من گرفت.تا در میدان ورزش به بازی ام ادامه بدهم.آنجا هم چنین محدوده و بن بست وجود داشت.تا در راه دیگر قدم بگذارم.تا ثابت کنم تنها شرافت و وجدان و آگاهی و درایت و همکاری تمام اعضاء مجموعه می تواند یک زندگی زیبا برای توسعه و پیشرفت را فراهم بیاورد.در غیر اینصورت پویایی و نشاط اجتماعی رنگ خودرا خواهد باخت.

قریب به یقین امسال مهمان این شهر هستم و بامید خدا برای تلاشی دیگر به شهر دیگر نقل مکان خواهیم کرد.امیدوارم روزی برسد.که شهرستان میانه را در قد و اندازه و ارزش خود ببینیم.

 

ادامه نوشته

بنام عشق اثری نو از شاعر توانا وچیره دست میانه(هوشنگ قره داغی،میانا مجنونی)

بنام عشق

به عشق و عاشقی پیشنه دارم

نگاری دلبری دیرینه دارم

محبت تاروپودم را به هم دوخت

شکرخا لعبتی سیمینه دارم

چو تقدیرم همه بر سوختن شد

گدازان آتشی در سینه دارم

خدا را جایگاهم بر دل افتاد

درون سینه ام گنجینه دارم

کجا منت پذیرم من که حرمت

به هر صبح و شب و آدینه دارم

نه نفرت در قفس دارم نه غنجی

به سینه یک دلی بی کینه دارم

بسی ناگفتنی ها خفته در دل

ز خون دل بر او رمزینه دارم

چو جانم را زره روئیده از عشق

به جان تن پوشی از روئینه دارم

مرا برزخ نشاید خفتن امروز

چو بر آزادگی آئینه دارم

محبت طوق گردن شد الستم

چرا زنجیر بر دستینه دارم

چرا خاموش بنشینم کناری

از این نقدی که بر نقدینه دارم

هیولای بتان باید شکستن

چه رعب از وحشتی چوبینه دارم

من انسانی رها از قید و بندم

کجا ترس از دد و بوزینه دارم

افولم را طلوعم انتظار است

ز ریشه سبزم و سبزینه دارم

شعری از:

هوشنگ قره داغی

هفتم فروردین ۱۳۹۶

ادامه نوشته

من و قانون برای بازخواست روحانی رئیس جمهور

ظاهرا در شرایطی نیستم که قانونی را بنویسم.در شرایطی هم نیستم که یک قاضی باشم .اما گاهی در رویا و خیال قانون می نویسم.اما ضمانت اجرایی آن را فقط در ذهنم به بازی می گیرم.

آنجا که در شوخی دو کشور،مفت و مجانی 78 روز را با شکنجه و زندان انفرادی به جرم واهی جاسوسی تجربه کرده ایم.گاهی زبانم تند می شود.تا بدون توجه به قانون و خوش لعابی آن دلخوش این نگاه درونی باشم.جایی که نه توان دارم.رئیس جمهور مملکتی را محاکمه کنم و نه قدرتی دارم بر مجامع جهانی خرده بگیرم.و این همه نوشته و قانون را به سخره بگیرم.تا بعداز این همه زمان به ریش روحانی بخندم.که بعداز چهار سال لااقل با این دستگاههای عریض و طویلش نتوانست،یک جوابی با وزیر شبگردش آقای ظریف برای این ظلم بر اساس وظایف حیطه کاری اش کاری بکند.از آن طرف امارات کوچلو که این چنین آزادانه مجامع جهانی را دور می زند.و برای خودش در این دنیا یکه تازی می کند.پشت پرده این ژست جهانی و ادا و اظفالهای این چنینی چه رمز و رازی نهفته است.آیا دنیا هم به دار و ندار تقسیم شده است.یا همچنان بحث گله داری و چوپانی و کدخدایی مصداق دارد.و هزاران سوال بی جواب ،که گاهی ذهن  آدمی را مجبور به کشاندن عدالت گونه فیلم های هندی سوق می دهد.

قرار است.یک هنر پیشه هندی باشم.یک ماشین جیپ و یک آرپی چی و چند گلوله،با یک عینک دودی،دستم به امارات نمی رسد.اما اولین گلوله را هدیه سفارتش می کنم.تا در یک میدان دیگه انتقام بگیرم،آخه یک کشور چقدر باید پر رو باشه بدون دلیل و قانون یک دوچرخه سوار حامل صلح جهانی را بدون دادگاه و محاکمه ای 78 روز زندانی و شکنجه می کند.شاید اونم زورش به ایران نمی رسد و چنین کاری می کند.ماهم پس چون زورمان نمی رسد.چنین بازی فیلم های بالیود را تجربه کنیم چه اشکالی دارد.بابا این همه مجامع جهانی و پروتکل ها و سازمان ملل و... که معنایی ندارد.

دومین گلوله آرپی جی هم خدمت آقای روحانی تقدیم می کنیم.تا با ترکیدنش جشن بگیرد و آنرا به طرف دشمنانش روانه کند.آخه کجا دیدید.یک رئیس جمهور اینقدر بابت یک دوچرخه سوار حامل صلح و دوچرخه اینقدر بی خیال باشد.بعدش هم یواشکی با اماراتی ها هم کاسه شود و بگوید.ما تنبیه شمارا کامل کردیم.بابت این شکنجه و زندانی شدن 9 میلیون تومان پول زور بگیرد.این قسمت به داستان برره نزدیک بود.

سومین آرپی جی هم تقدیم آقای ظریف می کنیم.که اختیار ترکیدنش را با برجام به جام بنشاند.تا شاید بابا غول برجام، دوچرخه و و سایل گروگانم را از امارات مسترد کند.و هزینه های دیگرش رااز دوچرخه سوار صلح جهانی دریافت کند.تا برای سیر و سیاحت در اقیانوسها با هواپیما پول کم نیاورد.

چهارمین آرپی جی هم تقدیم آموزش و پرورش تا لای این بی قانونی اش بگذارد و بترکد و شفاف عمل کند.چون تا حالا ندیدیم برای کسی غیابی مرخصی صادر شود.بعد کتمان کند.روحت مرخصی گرفته است.در حالیکه این جریان در آن دنیا احتمالش به یقین است نه در این دنیا

پنجمین آرپی جی هم تقدیم پزشک قانونی شود.تا بلکه این چشمش با شوکی بینا شود.تو روز روشن یک راستی را دروغی نپندارد.

ششمین آرپی جی هم تقدیم نماینده شمال غرب کشوروزارت امورخارجه  هدیه شود.تا به زمین بازی خود وفادار شود و در زمین بازی یار اماراتی ها نشود.امارات طرف ترکیه نیست.اون ور خلیج فارسه

البته این شوخی من با این توانایی در حد مقایسه با این غولهای جادویی قابل مقایسه نیست.اما چون قراره هنرپیشه باشیم.خارج از تصور هم نیست.خدارا چه دیدید.بلکه تو جشنواره ها برنده جایزه اسکار و سیمرغی و... شدیم.

ادامه نوشته

رقص طبیعت درمانشامی(جننررمکانی)اثر شاعر توانا هوشنگ قره داغی

آرامش واقعی و دسترسی به آن یک رویاست.فرار از محدوده ای به محدوده دیگر در جستجوی این حس امری بیهوده است.اما حس یک آرامش گذر با طبیعت حاضر در یک نقطه خلوت نهایت دلخوشی است.

 

به یک روز بهاری در کنار جوی آبی و قدح در دست

شکوفه بر درخت سیب و گیلاس و گلابی بود و من سرمست

چناری چند و مجنون بیدی و دالانی خیال انگیز و رویایی

به دالانی روان آن جوی با غنج فریبایی و شیدایی

سمن سنبل به بر مستانه رقصان بود و لاله بر دلش داغی

شقایق نسترن نیلوفر نو رسته در دامان 
یک باغی

میان باغ کنار جو کلبه ای ازجنس رزهای محبت بود

تمام بودنی ها را شمیم بوی خوش بودی و الفت بود

به یک سو نارون چتری گشوده مهر میگسترد بر افلاک

دگر سو بوی سنجد بود و بید و رستگان از خاک


مقابل تپه ماهوری زعهد باستان میگفت راز نرگس مستش

قرابه همنشین بود و ساقی را قدح می ریخت از دستش

نسیمی رشته گیسوی علفها شانه میکرد و به هم می تافت

زمین هم رخت سبزینش رفو کرده به هم میبافت

نوای عندلیب و قمری و فنچ و قناری شوق رویش بود

جهان اسرارمی گفت آسمان پیوسته در نجوای گویش بود

محبت موج میزد عشق عریان بر چمنها بود

به قطره قدرتی دیدم که جان یاسمن ها بود

چمن بود و دمن بود و یکی دشت ختن بود

به شوق ذره ها دیدم که خورشیدی به حال سوختن بود

رواق گنبد مینا ز هر سو با زمین گوئی 
تلاقی داشت

زمین گوئی بسر از گنبد نیلوفری رنگینه
طاقی داشت

عجب نقشی ز نقاش ازل دیدم به یک لحظه به یک آنی

به بهت و حیرتی خواندم ز آیه آیه اش آیات قرآنی

زکثرت وحدتی دیدم همه ما بود و تنها بود

من وتو هم یکی بودیم و او پیوسته با ما بود


سروده اولین دقایق
سال ۱۳۹۶
هوشنگ قره داغی 

ادامه نوشته

دیدار صمیمانه مدیر کل با جانبازان و ورزشکار. دوچرخه

دیدار صمیمانه مدیر کل با جانبازان و ورزشکار. دوچرخه سوار مازنی
دیدار صمیمانه مدیر کل با جانبازان و ورزشکار. دوچرخه سوار مازنی

 

به گزارش روابط عمومی اداره کل منابع طبیعی و آبخیزداری بوشهر ضمن دیدار صمیمانه مدیر کل با جانبازان و  ورزشکار. دوچرخه سوار مازنی

شریفی در این دیدار ضمن گرامیداشت یاد وخاطره شهدا بویژه شهدای والامقام منابع طبیعی گفت: دیدار با جانبازان، ایثارگران و خانواده های آنان از جمله وظایف مردم و مسئولان است که باید بیش از پیش مورد توجه قرار گیرد.

وی اظهار داشت: رشادتها وفداکاری جانبازان بقا واستحکام نظام وانقلاب را به همراه داشته وهمه ما باید قدردان شجاعتهای آنها باشیم ونسبت به این عزیزان که برای امنیت وپیشرفت ما ، جان خود را فدا کردند، احساس وظیفه نمائیم.

مدیر کل منابع طبیعی و آبخیزداری بوشهر با اشاره به دستاوردها و افتخارات ورزشی جانبازان و ایثارگران در مجامع بین المللی و میادین ورزشی افزود:بسیاری از این ورزشکاران با افتخار آفرینی خود در عرصه های ورزشی رکورد های قهرمانی بی نظیری را برای کشور و استان به ارمغان آورده اند.وی گفت:باید تلاش کرد منش وهدف جانبازان  همواره الگوی نخست زندگی در کارهایمان باشدوامیدواریم که خدا توفیقی دهد تا بتوانیم حقی را که این عزیزان برگردن ما دارند ادا کنیم چرا که امنیت وآسایش کشور مدیون آنان است.

سپس  .سید مسعود طباطبایی بیان کرد: محمد مومنی یکی از همراهان گروه تیم اقوام ایرانی نیز به دلیل تصادف در زنجان از پیمودن مسیر و رسیدن به خلیج فارس بازماندند.

طباطبایی بیان کرد: اعضای سایکل توریست اقوام ایرانی با هدف صیانت و حفاظت از محیط زیست و همچنین ترویج فرهنگ درختکاری در برخی از نقاط مسیر خود اقدام به درختکاری کردند.

این جانباز 65 درصد افزود: در سفرهای زیادی که به استان بوشهر داشته ایم به مهمان نوازی و خونگرمی مرزنشینان خلیج فارس پی برده ایم.

وی یادآور شد: در یکی از سفرهای خود به استان بوشهر موفق به کسب عنوان شهروند افتخاری بندر تاریخی سیراف نیز شده ام.

طباطبایی افزود: در حال حاضر مهمان اداره کل منابع طبیعی استان بوشهر هستیم و در روز گذشته نیز توسط مدیرکل سازمان انتقال خون، محیط زیست و منابع طبیعی مورد استقبال قرار گرفته ایم.

دیگر عضو گروه سایکل توریست اقوام ایرانی نیز گفت: به عنوان یک ایرانی همواره به نام خلیج فارس افتخار می کنم و مسیر شهرستان پاسارگاد تا بوشهر را به عشق همین نام طی کرده ایم.

محمد معصوم آبادی ادامه داد: همواره با حضور در تورهای دوچرخه سواری که در سطح کشور داریم سعی بر نهادینه کردن فرهنگ ایثار و گذشت داریم.

دیگر سایکل توریست گروه اقوام ایرانی نیز گفت: هم عقیده با سایر اعضای گروه توریست اقوام ایرانی با هدف زنده نگه داشتن نام و یاد خلیج فارس اقدام به پیمودن شهر برازجان شهرستان دشتستان تا کرانه های نیلگون خلیج فارس کردم.

حسین قره داغی بیان کرد: برای بزرگی خلیج فارس شهدای زیادی جان خود را در طبق اخلاص گذاشتند تا این میراث ماندگار جاودانه بماند.

وی بیان کرد: برادران حامد و باقر حسینی نیز از شهر شیراز مسیر خود را به سمت شهر بوشهر آغاز کرده و همزمان با روز ملی خلیج فارس به این بندر رسیدند.

در تقویم کشور روز 10 اردیبهشت ماه به عنوان روز ملی خلیج فارس نام گذاری شده است.

گروه اقوام ایرانی روز گذشته در همایش ملی پاسداشت روز ملی خلیج فارس توسط علی جنتی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی و همچنین جمعی از مسوولان استان بوشهر مورد تجلیل قرار گرفتند.

سه سایکل توریست مطرح کشور به نام های سید کریم موسوی، حسین قره داغی و سید محمد طباطبایی پدر سایکل توریست ایران نیز در گروه اقوام ایرانی و با هدف پاسداشت روز ملی خلیج فارس به استان بوشهر سفر کرده اند.

یک دوچرخه سوار دشتستانی نیز از شهر برازجان این گروه را همراهی کرد.    

ادامه نوشته