خانم احمدیانفر قهرمان یاریگر دبستان قنبر هفت چشمه و کمپ اولامای نیکان

از سال 93 با آغاز بازسازی مدرسه قنبر هفت چشمه ،همچنان از یاران اصلی این مدرسه در بازسازی و حرکت زیبا آستین بالا زده است.او با تمثیل عشق زیبای کوهستان بعنوان یک کوهنورد فعال تمام تلاش خودرا معطوف داشته است.تا نقش زیبایی را در این راه بازی کند.او یکی از مسئولین فدارسیون کوهنوردان بانوان  استان تهران هست و به بیشتر کوههای ایران صعود داشته است.

سال گذشته هم لباسهای یکدست دانش آموزان دبستان قنبر هفت چشمه را هدیه کرد.در این راه ،چند بار کمکهای مالی هم برای بازسازی مدرسه با کمک دوستانش زحمت کشیده است.آخرین آن کمک 50 هزارتومانی در هفته های پیش بود.

امسال هم زحمت لباسهای یکدست دانش آموزان را برای هدیه آماده کرده است.تا روز پنجشنبه هفته جاری بدستمان خواهد رسید.

در طول این دوسال از توصیه ها و راهنمایی او برای بازسازی  و انتخاب حرکتهای ورزشی ،استفاده کردیم.حتی برای ایجاد کمپ اولامای نیکان هفت چشمه از پیشنهادات او بود.تا باز خاطرات زیبای انسانی در فرهنگی نو متولد شود.

بدینوسیله نهایت تشکر و قدردانی خودرا از طرف اهالی روستا و دانش آموزان اعلام میداریم.امیدواریم در کنارخانواده همیشه سلامت و تندرست و کامروا و با نشاط باشند

 

ادامه نوشته

فرهنگ دوچرخه سواری سایکل توریستی در میانه

روزهای اول حرکتم با دوچرخه در میانه بود.هنوز فرهنگ این حرکت در میانه جا نیفتاده بود.امکانات همراهم هم در آن حد و اندازه همراهم در سفرها نبود.گذر سایکل توریستهای جهان در شهر میانه هم نتوانسته بود.افکار عمومی را در شهر میانه جا بیندازد.بجزء معدود انگشت شماری کسی را ندیدم که در این راه مشوقم باشد.بدلیل شغل معلمی و دوری از پایتخت هم مشکل دیگری بود.تا از راهنمایی و توصیه بزرگان سایکل توریست ایران کمک بگیرم.اما راه زیبایی را ترسیم کرده بودم.تا جای پای بزرگان ایران زمین قدم بگذارم.و این رشته را بعنوان اولین ایرانی به چالش بکشم.

نیک می دانستم هر چه بر تحرک و تلاشم در این راه افزوده شود.حتی آن تعداد اندک و معدود مشوقهایم را هم از دست خواهم داد.ارزش گذاری حرکتهایم و انتخاب آن تنها راهی بود.که این حرکت را مورد پسند واقع می کرد.لذا همیشه دنبال راهی بودم.تا هر کاری که انجام می دهم در نوع خودش تک باشد.ممکن بود.جامعه پسند هم نباشد.اما جسارت در استمرار و حرکت تنها در گذر زمان می توانست اراده و باور یک ایرانی را زنده نگاه دارد.

زخم زبانها و کنایه ها و محدودیتها بعنوان یک معلم همراه با خدمت در مدارس دور افتاده و عدم ارزش گذاری جامعه و شرایط حاکم هم نتوانست در شوخی با یک اراده مصمم و پر توان ،توان بازی کردن داشته باشد.تا فشار این موانع نقل قول دهان به دهان مردمی کوتاه بین شود.اما تراز عقل و منطق و حرکت،جا افتاد.که هر کاری اراده بکند می تواند.او مردی صبور و بردبار و تواناست که لاک پشت وار در فکر اجرای ایده هایش هست.

تهمتها و مانورها و محروم کردنها و سفارشهای ناجور اهرمهای قدرت شهرستان و استان هم نتوانست.اورا به بازی سیاسی بکشاند.استقلال حرکت و پاکی و صداقت این حرکت ایجاب میکرد.تا از اهرم قدرتهای سیاسی گروهی و اجتماعی خودرا دور سازد.تا این حرکتهای زیبا به چاپلوسی و تملق و دین این انسانهای فرصت طلب آلوده نشود.

اتفاقاتی که در طول این چند سال بر سرگذشت حرکت با دوچرخه برایم سنگینی کرد.مانند تابلو توقف ممنوع بی اعتباری بود.که هر گز نتوانست نقش اجتماعی خودرا به خوبی تفسیر کند.

جا افتادن فرهنگ دوچرخه سواری در نیاز سیل شوق و اشتیاق جوانان این شهر با انتخاب سایکل توریستی تنها آرامش این زجر چند ساله ام خواهد بود.هر چند همچنان گروهی خواهند بود.که با وابستگی خاص و فرهنگ بد اجتماعی مسیر را کج خواهند کرد.اما گذر زمان بر دوام و استواری آن خواهد افزود.اما افسوس آن زمان ما نخواهیم بود.

سفر برای یک ایرانی با شرایط روززمان و محدودیتها ،برایم در کنار معلمی فرصت نداد.و گرنه اگر شرایط یار می شد.حتما رکورد دور دنیا را برای چندمین بار با چند رشته ورزشی می شکستیم.گویا چنین حرکت در این زمان باید در کنار رویا آرام بگیرد.اما اگر روزنه نفسی باشد و شرایط هموار شود.باز با این توان باقیمانده در گذر این شرایط سخت،سودای چنین سفری را دور از ذهن برای مانخواهد کرد.

شاید اولین سایکل توریست ایرانی نباشم.اما جسارت در استمرار حرکتهایم وجه تمایزی شد.تا همچنان یک روش نو را در ایران پایه گذاری کنم.که رنگ و لعابش برای همیشه ماندنی تر باشد.

 

 

 

ادامه نوشته

مرد رکورداری ،که صدام برای گرفتنش جایزه گذاشته بود

مردی که به شکارچی تانک معروف بودو با همین عنوان کتابی هم چاپ شده بود.او واقعا مردی شبیه افسانه در تاریخ دوران جنگ تحمیلی و دفاع مقدس به شمار می رود.تا در مجموع با این رکوردها نام خودرا در جهان ماندگار کند.او اصالتا از شهر آچاچی است.و سالهاست از این شهر دور شده است.و در شهر شیراز زندگی می کند.

 

 

شماره 1 
بسم‌الله الرحمن الرحیم

یکی از خاطراتم که هیچ وقت فراموش نمیکنم اون این است که در کمتر از پنج دقیقه 9 دستگاه تانک دشمن را منهدم کردم. امیدوارم مورد توجه بزرگواران قرار بگیرد. 
اوایل شهریور ماه سال شصت بنده با گردان 135 از تیپ 55 هوابردشیراز که به لشکر 21 حمزه مامور بودیم بنا بدستور فرماندهی لشکر سرهنگ حشمت دهکردی به تیپ دوم لشکر 16 قزوین که در روبروی تنگه رقابیه مستقر بودند اعزام شدم فرماندهی لشکر قبل از اعزام گفته بودن تعداد هشت دستگاه تانک در اون منطقه دیده اند اگر تونستم اون هارو منهدم کنم برای هر دستگاه تانک ده هزار تومان پاداش نقدی میدن ، در صورتی که اون زمان حقوق من دو هزار تومان بیشتر نبود. 
از اون جاییکه من هیچ موقع برای تشویق ویا پاداش کار نکرده بودم، گفتم جناب سرهنگ من میرم اگر تانکی رو منهدم کردم برای هر دستگاه تانک دو تا گلوله موشک تاو برام بدین ایشون از درخواست من تعجب کردن، من گفتم در یگان ما گلوله موشک کم هست دلم میخواد موشک داشته باشم وبیشتر بتونم تانک دشمن را منهدم کنم

**********************************************************************

[۱/۳/۲۰۱۶، ۱۵:۰۴] رفیع غفاری: شماره 2 
با ناباوری جناب سرهنگ فرمانده لشکر من به اتفاق رییس رکن سوم تیپ دوم زنجان به اون منطقه ای که فرمانده لشکر(دیدگاه) تانک ها را دیده بودند رفتم، وقتی منطقه را بررسی کردم دیدم دو تا مشکل عمده در اینجا وجود داره. 
یکی اینکه منطقه پوشیده از تپه ماهوره که دره های عمیق وارتفاعات بلند شیب تند داره دوم اینکه زیر ارتفاعات میشداق هست وزیر دید دشمن کوچکترین حرکت رو دشمن در روز زیر نظر داره ومانع هر گونه حرکات میشن. 
وقتی با دوربین نگاه کردم دیدم فقط یکی دو دستگاه تانک در برد موشک قرار دارند 
(سه کیلو متر) و ما اگر پانصد ششصد متر میرفتیم جلوتر برد موشک های ما به همه تانکها میرسید ولی یه مشکل دیگه بود اونهم وجود یه تپه ای بلندتری از سایر تپه ها در هزار متری، ناچارا با استفاده از موانع موجود منطقه رفتیم بالای اون تپه ای که در هزار متری قرار داشت وقتی از آنجا منطقه را نگاه کردیم تعداد ده دستگاه تانک دیده میشدن پس از شناسایی های لازم برگشتیم به پاسگاه فرماندهی گردانی که یگانش در خط مقدم بودند فرمانده گردان پرسیدن غفاری نظرت چیه چکار میخوای بکنی، من منطقه را تشریح کردم وگفتم شرایط منطقه طوری که از دیدگاه به اون طرف خودرو حامل موشک انداز یک متر هم جلو نمیتونه بره لذا بایستی برای منهدم کردن تانک ها از بایستی سه پایه زمینی استفاده کنم که اون هم در روز روشن غیر ممکنه، برای این کار دو قبضه موشک انداز میخوام با ده تا گلوله که شب ببریم بالای اون تپه مورد نظر و صبح قبل از روشنایی کامل هوا شروع کنم به منهدم کردن تانک ها، وقتی این در خواست را کردم فرمانده گردان انگار که خواب دیده باشه همینطوری منو ورانداز میکرد چون در یگان خودشون حداقل سی چهل نفر مثل من تیرانداز،فرمانده دسته گروهبان دسته و....بودن چرا تا حالا اونها چنین پیشنهادی ودرخواستی نکرده بودن ؟ حق هم داشت. 
تا اینکه گفت خواسته شما یکی از محالاته بعد از آنکه من براشون توضیح دادم که من به تیراندازی خودم اطمینان دارم و دلایلی آوردم راضی شدن ولی گفتند بایستی از فرماندهی تیپ کسب تکلیف بکنم. 
وقتی با فرماندهی تماس گرفتند، از اونجاییکه فرمانده تیپ منو میشناختن دستور دادند من هر چی میخواهم در اختیار من بگذارند وبا من همکاری لازم را بکنند.
[۱/۳/۲۰۱۶، ۱۵:۰۴] رفیع غفاری:

*********************************************************************

شماره 3 
بهرحال دوسه روز طول کشید تمام تجهیزات و دوقبضه موشک انداز و ده تا موشک که متاسفانه موقع جلو رفتن متوجه شدیم که یکی از موشک ها خرابه به جلو نبردیم و چهار دستگاه باطری خشک تقریباً شارژ شده آمریکایی جهت استفاده در تیراندازی روی سه پایه زمینی بخصوص از گردان125 تانک بفرماندهی شهید سرلشکر مخبر که حرفاشون هیچ وقت یاد نمیره از پرسنل دسته های موشک انداز خودشون نا ریاضتی میکردند که چرا این ها تا حالا کاری که من میکنم اون هانکردن، وبرام آرزوی موفقیت کردند.
روز موعود فرا رسید همه تجهیزات را با دو گالن آب که قبل از تیراندازی بپاشم پشت قبضه ها تا زمان تیراندازی در اثر موج انفجار گرد و خاک نیاد جلو دوربین را بگیرد ومن بتونم مرکز بعلاوه را بذار روی هدف و بعد از تیراندازی موشک در حال پرواز را هدایت کنم

*********************************************************************

شماره 4 
چهارم شهریور سال شصت قبل از غروب برای اینکه راه را گم نکنیم گفتم یک کیلو متر سیم تلفن از مبدأ تا مقصد کشیدندکه موقع حرکت سیم را گرفتم دستم وافتادم جلو بقیه هم پشت سرم ، اکثر قطعات موشک انداز و خود موشک هر کدوم بیست وچهار کیلو وزن داشت و برای راهپیمایی خیلی بد فرم وسخت بودن، تا ساعت دوازده شب با بیست نفر سرباز وسایل ها رو کشیدیم بالای تپه مورد نظر حالا بشین تا صبح بشه، مگه وقت میگذشت؟ هزار تا فکر وخیالات برم داشته بود ، خدایا کمکم کن، شرمنده ام نکن، چند روزیه از ما پذیرایی میکنن تا ما این عملیات را انجام بدیم، چطور میشه؟خدا یا روسفید مان بکن واقعا داغون شدم تا بلاخره صبح شد هوا گرگ میش بود قبضه های موشک انداز رو به فاصله پنج متر از هم برپا کردیم وگلوله گزاری و آماده تیراندازی، منتظر بودم یه مقدار هوا روشن تر بشه تا کاملاً هدف ها رو ببینم نا گهان دیدم از داخل یکی از تانک ها یه عراقی اومد بیرون یه چند متری رفت کنار کاری... داشت انجام داد اومد ایستاد جلو تانک شروع کرد به ورزش ونرمش کردن، از ترس اینکه مبادااون عراقیه مارا دیده باشه، که قبلا با توپخانه و خمپاره اندازهای منطقه هماهنگی کرده بودم که وقتی من اعلام آمادگی کردم شما پشت هدف ها را بکوبید من ناچارا بوسیله بی سیم دستور آتش دادم و وقتی تیراندازی شروع شد اون نفر عراقی از. ترس دوید رفت داخل تانک ومنهم اولین تانکی رو که مورد اثابت قرار دادم تانکی بود اون عراقی رفته بود داخلش، تا خدمه این قبضه را گلوله گذاری کنند دویدم پای اون قبضه یه تانک دیگه با اون قبضه، ازتا اون قبضه رو گلوله گذاری کنند قبضه اول آماده تیراندازی شده بود دوباره با اون قضبه یه تانک دیگه بهرحال با این یکی، با اون یکی خدا رو شکر در کمتر از پنج دقیقه نه دستگاه تانک منهدم کردم دیدم کوچکترین عکس العملی از عراقی ها نشد موشک انداز هارو قطعه، قطعه کردم گفتم بچه‌ها بردارید راه بیفتید 
حدوداً صد متری اومده بودیم عقب عراقی ها شروع کردند به تیراندازی از اول خط تا بیست و شش هفت کیلومتر با توپخانه و خمپاره اندازها همه جارا میکوبیدند فکر میکردند حمله بزرگی براشون انجام شده تا اینکه بچه ها رو داخل یکی از شیار هانگه داشتم وخودمو رسوندم بالای دیدگاه که همه عناصر فرماندهی تیپ دوم زنجان ناظر عملیات مابودن گفتم دستور بدین نیرو های ما تیراندازی را قطع کنن تا عراقی ها هم بفهمن دیگه خبری نیست فعلا کاری با هاشون نداریم تا بلکه اون هم تیراندازی نکنند.
آنروز برای من روز فراموش نشدنی بود چقدر مورد ابراز احساسات پرسنل آن تیپ قرار گرفتیم چون تانک های که مورد اثابت موشک قرار گرفته بودند پنج دستگاه شون آتش گرفته بودن وساعت ها میسوختن و وقتی گلوله های داخل تانک منفجر میشدن آتش دود چهل پنجاه متر میرفت هوا واز چندین کیلومتر قبایل رویت بود، چنان تماشایی بود که آدم با دیدن اونها لذت میبرد، بیاری خدا آنروز کاری کردم که گاهی اوقات خودم هم باورم نمیشه ولی این کار رو کردم وشد. مطالب در این مورد زیاد هست ومن خلاصه کردم امیدوارم مورد توجه عزیزانی که این خاطره رویت میکنند مورد توجه قرار بگیرد 
برای شادی ارواح شهدای بخون خفته صلوات بر محمد وال محمد.
سرهنگ بازنشسته جانباز
رفیع غفاری1394/11/12

لینک قسمتی از فیلم این قهرمان

عقابی که در میانه شهر آچاچی متولد شد

http://www.miyanali.com/hossein-1351/clip/257

 

ادامه نوشته

شاهکار میانه ای با انتخاب درختان میوه با خانه رویایی اش

آقای ارسلان پاشایی نمونه انسان وارسته و مهربانی است.که با دل بزرگ و سلیقه انسانی اش طروات و شادابی و نشاط را هدیه می دهد.در مورد شاهکار ساخت خانه اش و بازدید توریستهای جهان از منزلش مطالب زیاد نگاشته ایم.اما در کنارش علاقه خاص او به طبیعت هم باید دست بوس چنین بزرگواری شد

در شهرک اندیشه درست مقابل خانه رویایی و طبیعت نگارش ،می توان حسن سلیقه اورا حس کرد.مسئولین شهر میانه می بایست از این همشهری با سلیقه حمایت کنند و بابت زحماتش تشویق کنند.او به حق شایسته یک شهروند نمونه است.و با سرسبزی و نمای بیرون محوطه خانه اش حس زیبای مهربانی و انساندوستی را زنده می کند.به تنهایی رکورد خدمات شهرداری خفته میانه را در این جور خدمات  برعهده می کشد.تا شایسته بهترین یادها و سپاسگزاری ها باشد.

در حیاط منزلش هم یک درخت زیبایی دارد.این درخت در شرایط آب و هوایی خاصی می روید.اما گویا درخت هم مهر زبانی و مراقبت اورا درک کرده است.تابار و ثمره اش نشان بی بدیل مهربانی با صاحبش باشد.درخت زالزالک او رابا زیبایی و نمود خاصش را می توانید ببینید.

دیدن منزل این همشهری خلاق با خانواده هیچ محدودیتی ندارد.لطفا قبل از حضور تلفنی با این بزرگوار هماهنگی فرمایید.

تلفن تماس:09387258580

آدرس: میانه شهرک اندیشه ،روبروی مجموعه ورزشی کارگران

 

ادامه نوشته

همراز فصه های تلخ امارات رخت بست

مدتی بود.به او دسترسی نداشتم.چرا که با انتخاب خدمت در دبستان قنبر هفت چشمه در یک منطقه محروم و دور افتاده ،عملا وارد یک سکون ناخواسته شده بودم.او همچنان در کشور بلژیک دنبال اعاده حقش در کشور امارات در مدت شکنجه اش بود.او حتی قصه های مرا هم همخوانی می کرد.در این راه جانش را گرو گذاشته بود.تا بالاخره در این راه جانش را هم از دست داد.

هر چند به او حق میدهم.اثرات این شکنجه خیلی سخت است.از دارو ها و آمپول هایی در حین شکنجه  استفاده می کنند.که در چند سال آهسته بر زمینت خواهند زد.بعداز آزادی هم هیچوقت یک آدم عادی نخواهی بود.خروجی این شکنجه ها قبولی مرگ در کمترین زمان خواهد بود.

او تا آخرین لحظه جنگید و ایستاده مرگ را پذیرفت.روحش شاد

 

این قسمت از آرشیو مطالبم هست

بابک هم وطن مقیم بلژیک است.او در این کشور زندگی می کند.همسرش هم بلژیکی است.او در سال 2000 میلادی بابت طلبش از یک اماراتی در شهر عجمان دستگیر و به نا حق زندانی شده بود.اما مقاومت او در برابر این ظلم اماراتی ها ستودنی است.هیچوقت واخواهی خودرا حتی در زندان امارات کتمان نکرد.تا مستوجب عقوبتی سخت شود.


نزدیک به 68 روز در زندان همراه با شکنجه وعذاب را در امارات در شهر عجمان تحمل کرده است.او حالا با کمک دوستانش گروهی را تشکیل داده تا از هم وطنان و انسانهایی که در این کشور زندانی و شکنجه می شوند.دفاع کند.او هنوز دوره درمان خود را سپری می کند.چرا که اثرات شکنجه و تازیانه های اماراتی ها بعداز 13 سال اورا زمین گیر کرده است.برای هر بار استفاده از یک آمپول برای درمان ماهیچه ها و عضله ها و اثرات تازیانه بر کف پاهایش مبلغ زیادی را می پردازد.طوریکه فقط این آمپول برایش یک میلیون تومان آب می خورد.حالا بقیه هزینه ها سر جای خود.

مطالب وبلاکم را خوانده بود.شکنجه ها و عذاب های مرا بیشتر می دانست.تا حتما برای درمان مراجعه کنم.و گرنه کوتاهی در موردش منجربه زمین گیر شدن یا مرگم خواهد شد.می گفت همسربلژیکی اش در حین ترجمه مطالبم جهت پیگیری شکایتم توسط این عزیزان خیلی متاثر شده بود.واز این پیامد برایم خیلی ناراحت بود.ابزار شکنجه مرا خیلی بیرحمانه توصیف می کرد.چراکه نوع شکنجه مرا نسبت به خودش شدیدتر می دانست.

می گفت: در زمان زندانی بودنمان به سفارت ایران دسترسی داشتیم.وبه ما سر می زدند.اما در تعجم چطور بی خبر از همه چیز زندانی بودی و به هیچکدام دسترسی نداشتی.از این پیشامد برایم خیلی ناراحت بود.مرا ترغیب می کرد.حتما دنبال کارم باشم.و کوتاه نیایم.می گفت.تا جایی که توان داشته باشم.در این راه کمکت خواهم کرد.

من در زندان مخوف و خارج از نظارت سازمانها و گروه های بین المللی در کنار پل شیخ در ورودی ابوظبی دست راست نزدیک چهارراه وزرا بودم.همه چیز این زندان فوق امنیتی بود.برای شکنجه چشم بند می زدند.تا چهره زشتشان را نبینیم.گاهی شیطنت می کردم و از زیر چشم بند،چهره شان را در ذهنم می سپردم.هنوز چهره تک تکشان را دارم.هر روز مرور می کنم.تا مبادا از ذهنم بیرون روند.هم وطنانی هم که در این زندان بودند.با شگردهای خاص به هم پیام می دادیم.تا در صورت آزادی برای آزادی دیگران هم تلاش کنیم.من توانستم دقیقا 7 نفر از هم وطنانمان را شناسایی کنم.چرا که بیشتر زندانی ها از ایران و کشورهای جهان سومی بودند.هنوز ناله ها و ضجه های مهدی و سعید در ذهنم تداعی می شود.تا در عالم خلوت به حالشان بگریم.

شکنجه و عذابهای این روزها به حدی بود.که دیگر برای مرگ آماده شده بودم.دیگر از چیزی نمی ترسیدم.و آلان هم نمی ترسم.می گفتند.هر کجا باشی ما نیرو داریم.کشتنت برای ما مثل آب خوردن هست.حتی در میانه هم نیرو داریم.که منتظر فرمان ما هستند.می گفتند.خانوادهات را هم خواهیم کشت.باید اعتراف کنی و گرنه روزهای سختی برایت خواهیم چید.هفته دوم بود.که در زیر شکنجه اعلام کردند.خانواده ات را کشته ایم.

بابک خیلی با من درددل کرد و مرا به مقاومت و پیگیری شکایتم ترغیب کرد.تا همچنان بدنبال جمع آوری مدارک باشم.تا بتواند از من دفاع کند.

ادامه نوشته

هوشنگ قره داغی شاعر و ورزشکار و قهرمان میانه ای

او در سال 1342 در روستای آچاچی شهرستان میانه در یک خانواده مذهبی دیده به جهان گشود.مادرش از حافظان قرآن و شاگرد خانم صدیقه محمدی بود.پدرش از معماران آن زمان بود.که اصالتا اصل و نصب روسی داشت.تونل میانه به زنجان از یادگارهای اوست.

 دوران ابتدایی را در روستای آچاچی گذارند.بدلیل تربیت در چنین خانواده ای و هوش بسیار از شاگردان ممتاز مدرسه به حساب می آمد و از همان دوران در تعطیلات دست به کارهای عجیبی می زد.کار کردن در کنار پدر را تجربه کرده بود.حتی دقیقا به یاد دارد.که در ساخت تونل قافلانکوه با ریزش آن،چطور نجات یافته بود.از همان زمان به ببر قافلانکوه معروف بود.چرا که با نبود تجهیزات آن زمان ،مرد اول کوههای قافلانکوه شهرت داشت و همه جای قافلانکوه را شناسایی کرده بود.که کمتر کسی در این منطقه به چنین جسارتی دست یافته بود.

دوره راهنمایی را هم در شهر آچاچی گذراند.تا در کنار نقل اشعار قدیمی و داستانهای مادرش که همه را حافظ بود.جسارت شعر گفتن را آغاز کند.اولین شعرش بعداز سال 1350 با نام قزل اوزن بود.که در نگاهی شادابی و نشاط را با شاهدی  این رود زیبا در گذر از قافلانکوه سروده بود.

بدلیل  کار در مزرعه و اوقات تعطیلات مدرسه از تیپ ورزشی ذاتی برخوردار بود.تا دستی به رشته والیبال و دوچرخه سواری و کشتی بکشد.تا آن زمان یکی از قهرمانان این رشته باشد.هر چند  بدلیل نبود مدیریت مناسب ورزشی ادارات و شروع انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی  نتوانست،مثل برداردیگرش ،در افتخارات ملی سهیم شود.اما بعداز سالها بالاخره در دانشکده افسری در این رشته ها عناوین و افتخاراتش ورزشی را صید کرد.

دوره دبیرستان، از شاگردان ممتاز رشته ریاضی فیزیک شهرستان میانه بود.مسیرآچاچی به میانه را برای تحصیل در دوره دبیرستان با دوچرخه می پیمود.دریافت جایزه دانش آموز ممتاز با معدل بیست،آینده زیبایی را برای او ترسیم می کرد.اما در پایان بدلیل تعطیلی دانشگاهها و شرایط آن زمان ،این شرایط فراهم نشد.

این محدودیتها مسیر موفقیت اورا سد نکرد.در جای دیگر موفق به دریافت مهندسی ماشینهای سنگین شد.تا همچنان یکی از افتخارات تاریخ زیبای زندگی اش را استارت بزند.در حین تحصیل در دانشگاه در رشته دوچرخه سواری و کشتی و والیبال به نیمی از آرزوهای خود رسید.اما باز محدودیتهای آن زمان و کمک به خانواده این فرصت را از او گرفت.

فرماندهی گارد ساحلی از بندر گواتر تا جاسک در چابهار،ازافتخارات اوست.او در این کار تبحر زیادی داشت.تشویقها و روزمه کاری اش در ایران پیچیده بود.اما همیشه بودند.دستهای پنهانی که این جسارت را بر نمی تابیدند.هیچوقت چنین محدودیتهایی او را خسته راه موفقیتش نکرد.تا همچنان مرد بزرگ تلاش و فعالیت یک ایرانی باشد.

او در حال حاضر بیشترین تمرکزش را برای فرزندان خود هزینه می کند.تا با رساندن آنها به مدارج عالی همچنان قوت یک مرد قهرمان را بیادگار بگذارد.

جسته و گریخته قسمتهایی از سرگذشت این فرزند دلاور خطه دلاور خیز آچاچی را نگاشته ام.اما بدلیل دلمشغولی و درگیری های ورزشی ام.هنوز فرصت تدوین را پیدا نکرده ام.انشالله بعداز رحل اقامت به قم اگر خدا عمری داد.همه را خواهم نگاشت.

در این مدت شعرهای زیادی راسروده است.تبحر او به عرفان و دین و تجربیات شخصی اش از زندگی و افت و خیزهایش و تجربه زندگی بعنوان فرزند کوهستان و فراز و نشیبهای روزگاردوران عمر خود،شعرهایش را ماندگار کرده است.هوش سرشار او از گذشته و تصویر زیبای نگاه او ،شنونده را به عمق صداقت و پاکی سروده هایش می کشاند.اعتقادی به چاپ کتاب ندارد.بیشتر دوست دارد.هر چه می گوید برای تفریح و راضی کردن عالم خود است.

 

 لینک صوتی سروده های این بزرگوار

یورالدیخ اثر زیبا از میانا مجنونی

http://www.miyanali.com/hossein-1351/clip/277

زیبایی نگاه شاعر توانایی میانه ای میانا مجنونی (هوشنگ قره داغی)به جدال با روزگار به زبان ترکی

http://www.miyanali.com/hossein-1351/clip/279

بخت سمتکار هدیه از میانا مجنونی ،هوشنگ قره داغی هدیه به برادرش

http://www.miyanali.com/hossein-1351/clip/278

 قصه خلق و خوی انسانی و کنشهای زور و تعادلها در اثر میانا مجنونی(هوشنگ قره داغی)

http://www.miyanali.com/hossein-1351/clip/280

راز خلقت اثر شاعر توانا ،هوشنگ قره داغی (میانا مجنونی

http://www.miyanali.com/hossein-1351/clip/281

 کنایه به فروتنی  در بازی یک اتفاق  اثر میانا مجنونی،شاعرنام آوازه عاشقان،هوشنگ قره داغی به زبان فارسی

http://www.miyanali.com/hossein-1351/clip/282

نگاه به خاطرات و سنتها و اتفاقاتی که با مهر و مهربانی همیشه جاوید خواهد ماند.اثر شاعر دردمند هوشنگ قره داغی (میانا مجنونی) به زبان ترکی

http://www.miyanali.com/hossein-1351/clip/284

نجوای دلهای پاک با نیم نگاه به طراوت و شادابی گذشته از شاعر توانای میانه و آچاچی(هوشنگ قره داغی )میانا مجنونی به زبان ترکی

http://www.miyanali.com/hossein-1351/clip/285

 آچاچی،نگاه به خاطرات انسانهای مثالی در سرزمین خاطرات نسلی ،شاعر توانا هوشنگ قره داغی (میانا مجنونی) به زبان ترکی

http://www.miyanali.com/hossein-1351/clip/286

 

ادامه نوشته

گلچین مردان سرزمین من

اتفاقی در میدان معلم میانه با بزرگواری آشنا شدم.کار زیبایش در دیوار مدرسه ای باعث دوستی ما شد.دقایقی باهم هم صحبت شدیم.تا دوستی ما در یک راه بزرگ شکل بگیرد.قرار شد در سفری به هفت چشمه،دیوارهای مدرسه و کمپ اولامای نیکان هفت چشمه را با نقش های زیبایی تزئین نماید.با درک شرایط این کار،مجانا این کار را انجام خواهد داد.با این بزرگوار یک مصاحبه کوچکی انجام دادیم که تقدیم می گردد.

لطفا خودتان را معرفی فرمایید؟

- من سید محمد بطحایی هستم.ساکن هشترود هستم.از دوران کودکی نقاشی و تابلو کارمی کنم و در نویسندگی و کارگرادنی هم فعالیت دارم.در مسابقات کشوری مقام اول در نمایشنامه آونک با زبان ترکی را کسب کرده ام.معلم هستم و 12 سال است بازنشسته شده ام.آموزشگاه دارم و تدریس و فعالیت می کنم.

در تبریز سال 94 اردیبهشت ماه در مراسم نمایشگاه کودک تبریز در خانه فرهنگ حدود 76 نمایشگاه در تهران و تبریز و شبستر و هشترود بصورت انفرادی بر گزار کرده ام

مرور خلق آفرینش این چنینی چه حسی برایتان دارد؟

- هستم اگر می روم،گر نروم نیستم.با مرورش خاطرات زیبایش زنده می شود.نمای از عملکردم در این راه زیباست. همیشه برای روزهایی که کار نمی کنم.افسرده و غمگین می شود.

 هنوز هفت چشمه را ندیدید چه تصوری دارید؟

-با صحبتی که کردیم.یک فضای رمانتیک و زیبا  در ذهنم می بینم.که با همه فضاهای که دیده ام متفاوت تر هست.

چه کاری می توانی برای این فضا و محل می توانی انجام دهی؟

- فقط از دستم این هنر نقاشی بر می آید

به نظرتان قسمت می شود.در این محل حضور می یابید؟

قطعا،حرکت مثبت و قدم مثبتی است.یک انرژی مثبت مرا به اونطرف می کشاند.که وجود شماست

حرف آخر؟

- به بچه های کوچک همراهتان سلام برسانید

 

 لینک صوتی به زبان ترکی

مردان برزگ سرزمین من،سید بطحایی یار دیگر دبستان دبستان قنیر هفت چشمه و کمپ اولامای نیکان هفت چشمه

http://www.miyanali.com/hossein-1351/clip/283

 

ادامه نوشته

شاهکار هنرمند میانه ای در مسیر کمپ اولامای نیکان هفت چشمه

حس زیبایی و طراوت و شاهکار هنرمند میانه ای جزء با دیدن از نزدیک نمود پیدا نمی کند.اثری که با حسن سلیقه و صبر و بردباری در قالب تفکری زیبا و سنت شکن سر بر آورده است.ممکن است.در طبیعت عناصری که به زیبایی در این اثر جا داده است.برای ما تکراری و ارزشی نداشته باشد.اما قرار گرفتن آن با فکر تفکرانه بر خالق این اثر هزاران تحسین یاد می شود.

این خانه بدلیل این زیبایی خاص چشم هر بیننده ای را خیره می کند.قرار گرفتن اجزاء این عناصر اتفاقی نیست.هر نقش و نگار آن پیام زیبایی از نگاه به طبیعت دارد.آنجا که شکار و کشتن حیوانات را دور از شان یک انسان می داند.حفظ طبیعت با زیبایی آن را لازم و ضروری می داند.نگاه ژرف به سنت های قدیمی و دلبستگی انسانها را با نگاه خالصانه تقویت می کند.تا آنجا که توضیحات سازنده آن ،زمان را می شکافد و آدمی را به خصلتهای زیبای خالق خود می کشاند.دور از ذهن نیست که علاوه بر شاهکاری سازنده آن باید دید فلسفی و دید انسانی را هم بایستی بر آن افزود.

از این خانه رویایی خیلی از سایکل توریستهای جهان از کشورهای مختلف بازدید داشته اند و این اثر هنری را در نوع خود یک شاهکار دست انسانی و بی بدیل ترین نگاه به طبیعت یاد کرده اند.تصاویر ثبت شده از این خانه در وبهای خارجی و صحفات اجتماعی خود دلیلی بر حس کنجکاونانه بینندگان آن را به رخ می کشد.

امروز قسمت شد.با آقای پزشکی مهمان عمو ارسلان پاشایی سازنده و صاحب این شاهکار دست بشری شدیم.طبق معمول به مهمانان خود همیشه هدیه می دهد.اما این سری یک هدیه ویژه داد.تا در سکوت گروههای اجتماعی و ورزشی و...میانه از زحمات آقای بابک پزشکی در همراهی  و کمک دو ساله برای بازسازی دبستان قنبر هفت چشمه و کمپ اولامای نیکان هفت چشمه تقدیر و تشکر و قدردانی شود.

در مسیر راه کمپ اولامای نیکان هفت چشمه ،همچنان از دو سال پیش پذیرای مهمانان با خانواده محترمش ،افتخار یک راه بزرگ انسانی است.در برنامه جدید رسما در کنار این کار زیبا قرار دارد.تا همچنان حسنات اخلاقی و نیک ذات انسانی خودرا رو کند.انشالله مهمانان کمپ اولامای نیکان هفت چشمه مفتخر به زیارت این خیر و انسان فرهیخته و مبتکر خواهند بود.تا از نزدیک با شاهکار او آشنا شوند.

بدینوسیله از حمایتهای انساندوستانه این همشهری بزرگوار در کار خیر انسانی و تقبل زحمات به همراه خانواده ،بی نهایت تقدیر و تشکر و قدردانی می شود.امید می رود این مهربانی ها و نیکی هایش ثمره ای از باقیات صالحات باقی بماند.

 

 

 

 

ادامه نوشته

نحوه رسیدن به کمپ اولامای نیکان هفت چشمه کندوان میانه

سعی می کنیم.بهترین مسیر را راهنمایی کنیم.در این بین از میانه همراهتان خواهیم بود.بعضی ازدوستان همنورد  و دوستداران ساکن میانه هم در این راه با ما خواهند بود.نهایت تلاش ما هست.با کمترین و معقول ترین هزینه به روستا برسید.این حضور می تواند فردی یا گروهی باشد.

همچنان آقای بابک پزشکی سرباز دلاور دو سال پیش منطقه کندوان و یار همیشگی دبستان قنبر هفت چشمه،با کمک دوستان ذکر شده،مهمانان را به هفت چشمه همراهی و راهنمایی خواهند کرد.حتی در فصل زمستان هم آماده میزبانی خواهیم بود.

در شهرمیانه دو خوابگاه داریم.یکی مجانی است و دیگری در اختیار تربیت بدنی میانه هست.سعی خواهیم کرد.بیشتر گزینه مجانی را برای مسافران کمپ اولامای نیکان هفت چشمه انتخاب کنیم.

دوستانی که تهران و از شهرهای دیگر با گذر از پایتخت تشریف می آورند.توصیه می کنیم.سفر با قطار را از تهران انتخاب کنند.حرکت قطار در چهار وقت به طرف میانه انجام می شود.که در دو وقت آخرین ایستگاه قطار مراغه و یا تبریز خواهد بود.می بایست در شهر میانه از قطار پیاده شوند.

دوستانی که با گذر از تبریز برای مهمانی را انتخاب می کنند.می بایست با تاکسی های مخصوص و مطمئن از دروازه تبریز سوار شده و به میانه تشریف بیاورند.

بعداز میانه ،مینی بوس و ماشینهای شخصی با توجه به تعداد نفرات انتخاب خواهد شد.حداقل کرایه مینی بوس مبلغ 200هزارتومان برای رفت و برگشت می باشد.ماشینهای شخصی هم 4 نفره 120هزارتومان  برای رفت و برگشت می باشد.البته اگر تا آن موقع ماشین شخصی تهیه شد.این هزینه هم مجانی خواهد بود.

دوستانی که از طرف اردبیل تشریف می آورند.می بایست با ماشین شخصی از مسیر اردبیل ودو راهی پلیس راه شهر گیوی و گنجگاه و آقا میر و طوین باید به هفت چشمه برسند.برای این بزرگواران تنها راه رسیدن به کمپ اولامای نیکان همین راه پیشنهاد می شود.

دوستانی که از مسیر تهران با وسیله شخصی و یا انتخابی تردد می کنند.می بایست شهر قزوین را رد کنندو بعد از زنجان به طرف میانه در 45 کیلومتری به جاده قدیم برسند.تا به شهر میانه تشریف بیاورند.و بعداز آن از داخل شهر میانه مسیر منطقه کندوان شهر ترک و روستای چشمه کش و ملک و تجرق و طوین به روستای هفت چشمه خواهند رسید.

همچنان در این مسیر راهنمای دوستان خواهیم بود

مسیر زنجان به میانه در حدود 125 کیلومتر هست.و تبریز به میانه در حدود 160 کیلومتر و از میانه تا روستا 95 کیلومتر و از شهر اردبیل به کمپ حدودا 100 کیلومترمی باشد.از ترک تا روستای هفت چشمه مسیر کوهستانی هست.

امیدواریم بتوانیم با افتخار و مجانا در خدمت هم وطنان باشیم.تلاش ما پر رنگ کردن زحمات و تلاش خیرینی است.که در تکمیل مدرسه ما و مدارس دیگر کندوان سهیم شدند.تا بدینوسیله از این کار زیبای هم وطنان تشکر و قدر دانی کنیم.

متعاقبا اطلاعات دیگر در صورت نیاز اعلام خواهد شد.

 

 

 

ادامه نوشته

با دوچرخه به قله دماوند اینار نه از ایران

یک گروه 6 نفره از کوهنوردان اتریشی در یک اقدام ماجراجویانه عصر یکشنبه با دوچرخه به قله دماوند صعود کردند و بر بام ایران ایستادند.

 

در مقابل اولین بار در دنیا با دوچرخه های سایکل توریستی همراه با بار و تجهیزات تو سط چند ایرانی آنهم با شعار خیرخواهانه

ادامه نوشته

بسته های گردشگری به مهمانان کمپ اولامای نیکان هفت چشمه

بسته های مسیر اصلی معرفی به مهمانان در راه کمپ اولامای نیکان هفت چشمه

1- بازدید از منزل آقای پاشایی در شهر میانه

این منزل با نهایت زیبایی و استفاده از قلوه سنگها با سلیقه شهرومند میانه ای آقای ارسلان پاشایی ساخته شده است.دیدن این منزل و نوع معماری آن با نگاه فانتزی یکی از شاهکارهای  این هم شهری میانه ایست.چه بسا در دنیا هم لنگه نداشته باشد.توریستهای زیادی از نقاط مختلف جهان از این منزل بازدیده کرده اند.و به شاهکار سلیقه سازنده آن اعتراف کرده اند.این منزل رویایی در شهرک اندیشه میانه قرار دارد.

2- مسجد سنگی شهر ترک 

این مسجد در مرکز بخش کندوان میانه و شهر ترک قرار دارد.و جزء شاهکارهای معماری جهان می باشد.چینش و ساختمان این مسجد با سنگهای بزرگ خود نمایی می کند و جزء یکی از مناطق دیدنی ایران هست.مهمانان و توریستهای زیادی از این منطقه بازدید می کنند.از سال 93 هم مهمانان کمپ از این مسجد همیشه بازدید داشته اند.

3- روستای طوین

با تاریخ کهنش و منطقه تاریخی در بالای تپه ای قرار دارد.بدلیل دوری و عدم بازسازی هنوز بصورت گمنام باقی مانده است.ولی همچنان منطقه حفاظت شده هست

4- روستای ینگجه گرم

روستایی در یک دره زیبا در دامنه کوه،با مناطق بکر و دیدنی، انتهای مرز کوههای برقوش هم مرز با اردبیل 

5- روستای قره قیه

با رنگ طبیعی و سرخرنگ با چندین چشمه طبیعی و تاریخی

6- روستای حاج یوسفلو

جاده زیبا و کوهستانی با آبشار و دره سرسبز و زیبای این روستا محل زیبایی برای طبیعت کردی است.

7- روستای هفت چشمه

آبشار زیبای شرشر که در تمام فصول با چهره زیبایش نمایان هست.در 1000 متری روستا و در دره زیبایی واقع شده است.آب این آبشار از منطقه ییلاقی اولامای هفت چشمه و در امتداد کوههای قافلانکوه جدا شده از قزل اوزن سرازیز می شود.

هفت چشمه در یک روستا خود انگیزش حس کنجکاوی را به همراه دارد.هر چند در این خشکسالی های چند ساله از تعداد چشمه هایش کم شده است.اما هنوز چشمه های زیبایش، در کنارروستا دیدنی است.هر ساله  آب این چشمه برای درمان بیماریهای کلیوی و گوارش و...تبرک سوغاتی مهمانانش هست.

تاریخ کهن روستا بدلیل قرار گرفتن در شاهراه رسیدن به شمال و آذربایجان یک زمانی سرزبانها بود.وجود آثار تاریخی و بکر هنوز قابل مشاهد هست.در یک اتفاق نادر،در داخل روستا محلی کشف شده است که مقدار زیادی آثار تاریخی منجمله طلا و مواد اولیه برای ساخت آن بدست آمده است.اما بدلیل دوری راه و نداشتن تحقیقات و حمایت،همچنان دست نخورده باقی مانده است.در زمان قدیم این روستا نزدیک اولاما ساخته شده است.اما بنابه دلایلی به محل روستای فعلی نقل مکان شده است.

منطقه ییلاقی اولاما در یک متطقه کوهستانی واقع شده است.فوران چشمه های آب شیرین و زیبایی این منطقه در تمام فصول سال دیدنی است.

و....

بسته های مسیرفرعی ، معرفی به مهمانان در راه کمپ اولامای نیکان هفت چشمه

ا- قز قلعه سی قافلانکوه با پل تاریخی اش

2- روستای توریستی کهبنان(کبلان) در کنار سد شهریارهم مرز با استان گیلان در مسیر جاده دولت آباد به هفت چشمه از مسیر اکبرآباد

3- کلکسیون دار سنگهای فسیلی میانه و عتیقه

4- روستای برزه در دامنه بزقوش با دره و آبشار زیبایش

5- روستای آوین مسجد لو

6- روستای فندقلو در دامنه رشته کوههای بزقوش با دره زیبا و آبشار و غارهای مصنوعی قدیمی

و....

انتخاب این مسیرها بر عهده مهمانان خواهد بود.تا با تبادل نظر و مدت زمان حضور خود بهترین گزینه را انتخاب کنند.در آینده با معرفی دوستان این مناطق اضافه خواهد شد.

بدلیل اختصار ازالصاق تصاویر معذور هستیم.اما با همین عنوان ها در جستجوگرها می توانید.تصاویر را مرور فرمایید.

مسیر پیاده روی از روستای هفت چشمه با گذر از روستای قره قیه و ینگجه گرم و حاج خلیل و کور عباسلو و نیر و سرعین پیشنهاد می شود.گروههایی که تمایل داشته باشند.آماده ارائه خدمات و نقشه راه و نوع پیمایش از طرف کمپ اولامای نیکان هفت چشمه خواهیم بود.

هدف ما خدمت مجانی است.و به این خدمت افتخار خواهیم کرد.تا ضمن معرفی این منطقه با حس انساندوستی و مهربانی روزهای خوبی را برای مهمان ترسیم کنیم.

توجه(بقیه اطلاعات را در مطالب بعدی دنبال کنید)

ادامه نوشته

رکورد باز سازی مدارس اداره آموزش و پرورش کندوان میانه

در این چند سال رکورد جدیدی از بازسازی مدارس اداره آموزش و پرورش کندوان میانه برای اولین بار رقم خورده است.علت چنین امری را باید در یک جایی جستجو کرد.آنجا که جذب و هدایت کمکهای مردمی و پیشوازی از چنین کار خیری نیاز به انعطاف و در هدایت کمکهای مردمی نهفته است.این خصوصیت و ایجاد یک امنیت خاطر برای خیرین کار کوچکی نیست.در این ماه این مدرسه چندمین مدرسه خواهد بود.که کلنک بازسازی آن در این منطقه به زمین زده می شود.با این مدیریت خاص اگر همچنان خیرین منطقه و استان و کشور در این جمع مهربانه و خیر خواهانه شرکت کنند.حتما چند سالی طول نخواهد کشید.تا منطقه کندوان از محرومیت رهای یابد

کلنک زنی بازسازی  دبستان حبیب بن مظاهر باللوجه کندوان توسط خیری

مراسم کلنگ زنی احداث آموزشگاه باللوجه که هزینه ان توسط خیر محترم حاجیه مریم مهاجری تقبل شده است. امروز با حضور بخشدار و ریاست اداره اموزش و پرورش و اهالی روستا انجام گرفت. خداوند حافظ تمام خیرین نیک اندیش باشد.

 

ادامه نوشته

نیکی تاوان دارد

نیکی تاوان دارد.درظرف صبر و بردباری همه نمی گنجد.چند سال پیش در یک اتفاقی با یکی سلام و علیک داشتم.برای دریافت وام ازدواج پسرش خیلی متاصل بود.دنبال ضامن می گشت.با افتخار پذیرفتم.از آن سال به جزء چند قسظ بقیه را پرداخت نکرده است.تا حقوق اندک معلمی ما این تاوان را پس بدهد.

گاها تماس می گیرم.قرار است دولت وام خسارت بیمه درختان سیبش را بپردازد.هنوز بعداز گذشت چندین ماه و رسیدن سیب های سال جدید از طرف دولت پرداخت نشده است.همچنان حقوق ما بهترین مرجع تراز برای بانک هست.یکبار بابت این طلب شخصیت انسانی اش را خرد نکرده ام.

بیان چنین داستانی در فرهنگ روز جامعه و شخصیت دهی دولت به مجموعه های تحت مسولیتش ،می تواند روابط انسانی و حرمت اجتماع را تضمین کند.اما هنوز به آن برنامه درست و منظم نرسیده ایم.فقط در این نگاه صبر و بردباری مردم هستند.که همچنان در ارزش گذاری و حفظ شخصیتهای انسانی پیشتازند و قابل ستایش

 

ادامه نوشته

افتتاح کمپ اولامای نیکان هفت چشمه کندوان میانه

خیلی سال بود تلاش می کردم.چنین امکاناتی را فراهم بیاورم.اما در گیری ها و محدودیتها و عدم حمایتها و نبود یک ارکان و اداره جهت پاسخگویی ،قسمت نمی شد.اما لطف خدا باعث شد.در یک نقطه با قبول مرارتها و رنجهای فراوان در کنار محدودیتها و مشکلات زندگی و دوری از خانواده در کنار بازسازی دبستان قنبر هفت چشمه در یک منطقه دور افتاده و محروم آذربایجان این اتفاق مبارک شکل بگیرد.هر چند هنوز از آن استاندرادهای خاص بی بهره هست.اما رسیدن حداقلی به این هدف ،تنها نقطه اتکای زیبای باور خدمت انسانی در توسعه یک فرهنگ زییای شور و نشاط اجتماعی و کشوری است.حمایت اداره ها و نهادها و سازمان ها با این پروژه عظیم و سخت و نفس گیر در حد صفر بود.فقط تنها امیدما به حمایتهای شخصی رئیس اداره آموزش و پرورش کندوان بود.که از حمایت خود مارا محروم نساخت.

شوخی نبود.بعنوان یک ایرانی با 14 رکورد ممتد و چندین رکورد غیر ممتد در چند رشته ورزشی بعنوان اولین ایرانی وارد این جریان می شدم.لازم بود.صدا و سیما و سازمانها و... این جریان را اطلاع رسانی می کردند.گویا راه این روستا خاکی  و دور بود و لباس بعضی از مسئولین و این عزیزان خاکی می شد.در حالیکه ماشینشان کولر و امکانات لازم روز را دارد.هیچوقت چنین نمی شد.شاید چشمشان فقط به نظاره گری امکانات شهرها عادت کرده بود.تابا روستاها میانه ای نداشته است.

این روند در کنار حرکتهای ورزشی ام با بدترین خاطرات و محدودیتها دو سال طول کشید.اما فرهنگ زیبایی در حس وظیفه انسانی بعنوان یک معلم و یک ورزشکار و یک ایرانی پدیدار گشت.تا با گذر زمان نقل قول و یا الگوی زیبایی در جاجای وطنمان ایران شکل بگیرد.گویا این روند حرکت بعنوان الگو در چند شهر ایران هم اجرا شد.که در خبرها هم پخش گردید.

به هر حال با همیاری اهالی روستای هفت چشمه ،این کمپ آماده شد.تا با نام اولاما یک منطقه ییلاقی و نیکان یادآور همکاری موسسه خیریه نیکان ماموت نامگذاری شود.تا همچنان قصه رمانتیک مهربانی بعضی از هموطنان در ارج نهادن به قهرمان کشورشان بازسازی مدرسه وارد روند زیبای حرکت مردم نهادی شود.به حرمت این حرکت عهد بستیم تا هستیم با ارائه خدمات مجانی به هموطنان در میزبانی این راه پر ارزش را قدر نهیم

این کمپ با یک مقر اصلی و دو ویلا با یک مسجد و امکانات اولیه در خدمت هم وطنان خواهد بود.پتانسیل گردشگری روستای هفت چشمه با مناطق دیدنی اش مثل آبشار و چشمه های زیبایش در کنار واقع شدن در یک منطقه کوهستانی با چهار فصل بی بدیلش، قدرت مانور را برای جذب و دیدار هم وطنان از این مناظر زیبا فراهم آورده است.وجود روستاهای هم جوار با زیباییها و طبیعت و تاریخ کهنشان این کار را در آینده بیشتر جذاب تر خواهد کرد.

طبق برنامه تعریف شده از مهرماه رسما این حرکت و میزبانی از مهمانان را استارت خواهیم زد.همچنان به کمک و راهنمایی دوستداران طبیعت و اهالی منطقه کندوان و میانه افتخار خواهیم کرد و از توصیه ها و راهنمایی هایشان استفاده خواهیم کرد.

 

 

ادامه نوشته

صلح جهانی یک تمسخری بیش نیست

متون تاریخی این رویای ذات انسانی را با کشت و کشتار آغاز کرده است.آنجا که در اولین فرصت بشر در آغاز تکرار رسیدن به گمشده خود در خلقت وجودش به خون بهای برادر سرشته کرد.یافتن متونی که تایید کند از نسل کدام فرزندان اولین مخلوق بشری هستیم.کار ساده ای نیست.تنها بر روایات و گفته هایی است.که آنها هم با محافظه کاری سرشت انسانی را آرام ساخته اند.

با مرور ساده انگارانه تا جایی که با کمک تاریخ می توانیم سری بکشیم.این رویای صلح جهانی یک مغلطه ای بیش نبوده است.تا آن را خارج از نهاد درونی انسانی جستجو کنیم.در عصر حاضر هم رسیدن به چنین آرامشی یک شوخی بیشتر نیست.جهان به دارا و ندار تقسیم شده است.رمز بقایای دارا بر خونریزی ندار با شدت و ضعف گاهی بر نفس گاهی بر استعمار تعریف شده است.هر پیامی بر چالش این نظم انسانی یک شوخی بیشتر نیست.

یافتن چنین ایده ای در خارج از درون انسانها با این ستونهای بی در و پیگر عدالتهای اجتماعی و کشورها یک راه خسته کننده ای است.چرا که به اصل این باور راهی منتهی نخواهد شد.اگر گاها در عصر حاضر نداهایی از طرف دولتها سر میدهند.در حقیقت بازی موش و گربه هست.چرا که ظرفیتها و فطرتها و نظام های تعریف شده در این راه خوب تعریف نشده و یا توانایی ارائه چنین راهکاری را ندارد.

در چنین بن بستی تنها ایده ای که برای انسانهای آزاد اندیش می ماند.رویای رسیدن به صلح جهانی است.که شاید تنها در وجود خودشان متبلور شود.و شاید هم در امتحان یک شرایط سخت خود زیر پا نهادن چنین باوری را توجیه کنند.تا همچنان مجهولات شناخت ذات انسانها در کشمکش ها و بازیهای مرگ و زنده ماندن رنگ ببازد.

 

ادامه نوشته

انا یوردیم میانا، روح و روانیم میانا

دوری از وطن و زادگاه همیشه یک راز تعلق بودن را تقویت می کند.اگر تا ابد این دوری ادامه داشته باشد.نگاه همچنان رمانتیک باقی خواهد ماند.اما در برگشت اگر با تصورات هم خوانی نداشته باشد.این تعلق دچار چالش خواهد شد.

انا یوردیم میانا، روح و روانیم میانا


شور و شوقیله سنه بستدی جانیم میانا


منیم ازل وطنیم جنّت بنزر وطنیم


شرف و عزتوه جوشدی بو قانیم میانا


قوچ ائگدلر اناسی گوزلرین بیرداناسی

 بزنیب گل چیچگه سرو روانیم میانا


دکترون وار آغاسی بوعلی سینا بالاسی


بابک و قیز قالاسی فخریله شانیم میانا


لاله عشقه دایانیب اورتاسی شوقیله یانیب


عشقو من دایانیب شوقیله یانیم میانا


اصفهاندا که دیب شاعری یوز جهان گوریب


قوری سیز من دییرم مینجه جهانیم میانا


تا که مجنوندا نفس واردی بوتون سویلیجک


حیاتیمدان باش اولان دیر مغانیم میانا

شهر از(میانا مجنونی)

هوشنگ قره داغی

ادامه نوشته

دکتر ایوب پزشکی مهمان ویژه کمپ اولامای نیکان هفت چشمه

هنوز در اول کار هستیم.انشالله قصد داریم رسما کمپ اولامای نیکان هفت چشمه را راه اندازی کنیم.این کمپ در دوسال گذشته مهمانان زیادی را به خود دیده است.تا حضور این بزرگوار را بیشتر ارج نهد.دکتر ایوب پزشکی فوق تخصص پیوند کلیه و رئیس بیمارستان ولیعصر زنجان و عضو هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی زنجان با خانواده و فامیل ،مهمان ویژه این کمپ زیبا بودند.هر چند بدلیل سفر قسمت نشد.تا در کنارشان باشیم.اما یاور دوساله مدرسه آقابابک جور همراه غایب خودرا کشید.

امیدوارم روزهای خوبی را در روستای هفت چشمه صید کرده باشند.نقدا از حضورشان بی نهایت تقدیر و تشکر و قدردانی می شود

 

 

ادامه نوشته

من زاده ستارخان، ایران سرای و میهنم

این حس زیبا را هر کسی نمی تواند درک کند.تنها راه ورود به عمق و ارزش این سروده ها در سختی ها و دشواری هایست که کمتر سراغ کسی می آید.از قضا این مفهوم برایم در زندان امارات پر معنی تر شد.آنجا که در آخرین بازمانده های نفس انسانی در تقلای یک باور خاص یک اجتماعی فریاد زن یک راه زیبا می شود.

من زاده ستارخان، ایران سرای و میهنم


مهر وطن سوز دلم، شیرین تر از جان و تنم


از عشق میهن سرخوشم، شوریده و لولی کشم


عاشق ترین بر میهنم، با عشق او پر میکشم


روح وطن دشت و دمن سرو سمن


آمیخته با جان من میپرود جانان من


خورشید را خاور منم بر عاشقان باور منم


بر دوستان یاور منم بر دشمنان آذر منم


رویین تنم شیرافکنم چون اژدرم هم اخگرم


از آهوان چابکترم بابک منم بنیاد کژ بر میکنم


هم جایگاهم بر قلل هم پایگاهم بر قلل


تحکیم شد فرق جبل ما را تفاخر بر ملل

 

شعر از هوشنگ قره داغی

(میانا مجنونی)

ادامه نوشته

شعری ماندگار

او شعرهای زیادی را به زبان ترکی و فارسی سروده است.خیلی دوست داشتم.کتابی چاپ کند.اما بیشتر ترجیح می دهد برای خود شعر بسراید.در بیشتر انجمن ها ،اعضا با شعر او آشنا هستند.چند بار شعرهایش در مجلات چاپ شده است.

این شعر را چند سال پیش سروده بود.از آنجا که افتخار شاگردی اش را دارم.روی من اثر گذاشت.تا رکاب دوچرخه ام راعملا در چنین ارزشی به حرکت در آورم.هر چند تاوان بدی داشت.اما خاطرات زیبایی بود.که شیرینی اش را بر تلخی های این باور بپذیرم.چرا که در این کشور زندگی می کنم.و به آب و خاکش تعلق دارم.

من خلیج نیلی ام نیلی ترین دریا منم


مظهر زیبایی ام شیرینی رویا منم


از کران بیکران روی زمین گسترده ام


در و مروارید را من در دلم پرورده ام


آسمان باژگونم در زمین جا کرده ام


بر حریم ملک دارا حجله بر پا کرده ام


پرتو ذات اهورایم قرین کوی دوست


این هلال گسترم یک جلوه آبروی اوست


از فلق تا بر شفق خورشید را آیینه ام


قدمتی دارم کهن تاریخ را دیرینه ام


از ازل آزادگی با بطن من چون بیخته


خون عشاق وطن با موج من آمیخته


صخره های سخت را چون مومپردازشگرم 

 

در طریق عاشقان چون باربُد رامشگر م


آیه ای از آیه های عشقم و دل میبرم


کاروان عاشقان را ره به منزل می برم


آریا را خون گرمم سام را همسایه ام


نعمت کل جهانی یکسره سرمایه ام


طالعم نیر به آذین کران پارس شد


تا جهان حادث شدی نامم خلیج فارس شد


نیلگونم آبی ام جانها به اغوا میبرم


دشمنانم را ببین من جان به یغما میبرم


در افق ها میدمد آهنگ جانم پر طنین


من خلیج فارسم و منبعد باشم همچنین ۰۰۰


شعر از میانا مجنونی

(هوشنگ قره داغی)

ادامه نوشته

راه پر دردسر اما با فرشته های مهربان

با امسال سه سال خواهد بود.که در یک منطقه دور افتاده و محروم بعنوان یک معلم داوطلب وارد زیبا ترین و پر عذاب ترین خاطرات ماندگار زندگی انسانی خواهم شد.شدت و ضعف رو نمایی چنین کاری به اهرم ها و نگاه شرایط روز اجتماعی دارد.تا رنگ و لعاب آن قیمت گذاری شود.اما بی شک یک روزی جای خود را باز خواهد کرد.

از آنجا که بیشتر نیکی و زیبایی این کار مدنظرم هست.لذا از صحنه های منفی کم می نویسم.اما این یکی می بایست نوشته شود.در خلف وعده یکی از دوستان وارد شرایط سخت تر این انتخاب شدم.تا مشکلات مالی بیشتر عذابم بدهد.تا آنجا که در موردی کم مانده بود به درگیری و حوادث ناخواسته منجر شود.اما با همراهی و نگاه مهربانه رئیس اداره و بزرگان منطقه کندوان ختم به خیر شد.

مدتی بود.بدهکار بازسازی مدرسه بودیم.طلبکار هم حق داشت.صبوری و متانتش ستودنی بود.اما یک جای کارش ایراد داشت.علاوه بر اصل پول دو برابر مبلغ را می خواست وصول کند.هیچ راهی نداشت.باید به درگیری منجر می شد.منهای عکس العمل های نادرستش باید منهم به سیم آخر می زدم.

اما با راهنمایی و همراهی بزرگان آقای حاج صادق یاوری و آقای حسن پورنده از بزرگان بخش کندوان میانه ساکن شهر ترک به خیر گذشت.تا این مساله با رضایت دو طرف و وساطت این عزیزان حل شود.مبلغ بدهی 6 تومان بود.که 5 تومان را توانسته بودم با کمک اداره بصورت وام درست کنم.1 تومان هم آقای پورنده مرد بزرگوار و مهربان ترک زحمت کشیدند.تا در آینده از طرف ما یواش یواش پرداخت شود.

بدینوسیله نهایت تقدیر و تشکر خودرا از رئیس اداره و این عزیزان اعلام می داریم.و از پیگیری و حل این اختلاف صمیمانه سپاسگزاری می کنیم.

 

ادامه نوشته

سلام با دوچرخه سایکل توریستی با بار و تجهیزات همراه به دماوند(نگاه 2)

بالاخره قسمت شد.با دوستان با دوچرخه های سایکل توریستی با بار همراه و تجهیزات به دماوند تا بارگاه سوم با نیت خیرخواهانه صعودکنیم.قصه و جسارتهای های این حرکت در قالب کتابچه ای قابل دسترسی است.اما حرکتهای خاصی صورت گرفت تا همچنان بیشتر دوچرخه سواری را بر کوهنوردی ترجیح بدهم و کمتر در بطن چنین رشته ای باشم.مگر اینکه تغییرات خاصی ایجاد شود.که آنهم در مقدورات عمر ما نخواهد بود.

این عکس ها هم از سایت سید مسعود طباطبایی پدر سایکل توریست ایران تقدیم میگردد.اعضا گروه بدلیل اتمام شارژ دوربین ها قسمت نشد.تا صحنه های زیبایی را صید کنند.فقط سید بود که با شارژ کمکی این لحظه ها را ثبت نمودند.

سید در سفر دور سوم خود این حرکت را از ارومیه با شعار خاص خودش آغاز کرده بود.بقیه دوستان هم با اعلام کمک به بارسازی دبستان قنبر هفت چشمه از تهران استارت زدند.تا در گوسفند سرا این اعضا چهارنفره صعود خودرا تکمیل کنند.

این عکسها فقط از مسیر گوسفند سرا به بارگاه سوم دماوند هست.بقیه در کتابچه قابل دسترسی است

اسامی یاران یاریگر دبستان قنبر هفت چشمه درصعود با دوچرخه های سایکل توریستی و تجهیزات همراه برای اولین بار در جهان:

1- محمد پاسخی رکابزن بین المللی و عضو تیم واکنش سریع هلال احمر ایران و رکوردار چند حرکت ورزشی در چند رشته

2- سید محمد امین ذکریا رکابزن بین المللی و لیدر تور گردشگری

3- سید مسعود طباطبایی موسس گروه انسانهای سبز اقوام ایرانی و رکورد دار رکابزنی دور سوم استانهای کشور

4- حسین قره داغی رکاب زن بین المللی و معلم مدرسه و دارنده 14 رکورد در 14 ماه در چند رشته ورزشی و چند رکورد دیگر

 

ادامه نوشته

یک هدیه ای از دوستان راننده کمپ قرار گاه پلور دماوند

انصافا بیشتر رانندگان قرار گاه پلور مهربان و دوست داشتنی هستند.تا حالا کمتر شکوائیه ای از این عزیزان شنیده ام.همه از آنها بیشتر راضی هستند.از سفر ما با دوچرخه های سایکل توریستی از تهران به پلور و صعود با بار و تجهیرات همراه خبر داشتند.چرا که در گروهشان خبر گذاشته بودیم.

در بین پلور و گوسفندسرا(مسجد صاحب الزمان)که همه کوهنوردان این مسیر را با ماشین می پیمایند.دوست داشتند.با ماشین تردد کنیم.اما از پافشاری ما منصرف می شدند.چون می دانستند.عهد بسته بودیم از تهران لاستیک دوچرخه هایمان از زمین جدا نشود.در راه مارا از آب سرد و تنقلات بی نصیب نمی کردند.از بین این عزیزان آقا ماشالله که آشنای بیشتر کوهنوردان هست.در وسط مسیر این عکس را گرفت و در گروهشان با احترام یک خیر مقدمی هم گفتند.

ضمن ارادت به این بزرگوار و عرض ارادت از همه رانندگان این مجموعه تشکر و قدردانی می کنم.امیدوارم خداوند فرصت عمر دیگری بدهد.تا دوباره در خدمتشان باشیم.

این مسیر نزدیک به 15 کیلومترفاصله دارد.از قرارگاه فدارسیون کمپ پلور جاده  آسفالت نزدیک 8 کیلومتر و 7 کیلومتر هم جاده خاکی در سربالایی قرار دارد.این مسیر را بدلیل سختی و تقریبا شروع اوج گیری به دماوند را یکروزه پیمودیم.

 

 

ادامه نوشته

سلام با دوچرخه سایکل توریستی با بار و تجهیزات همراه به دماوند(نگاه 1)

بالاخره قسمت شد.با دوستان با دوچرخه های سایکل توریستی با بار همراه و تجهیزات به دماوند تا بارگاه سوم با نیت خیرخواهانه صعودکنیم.قصه و جسارتهای های این حرکت در قالب کتابچه ای قابل دسترسی است.اما حرکتهای خاصی صورت گرفت تا همچنان بیشتر دوچرخه سواری را بر کوهنوردی ترجیح بدهم و کمتر در بطن چنین رشته ای باشم.مگر اینکه تغییرات خاصی ایجاد شود.که آنهم در مقدورات عمر ما نخواهد بود.

این عکس ها هم از سایت سید مسعود طباطبایی پدر سایکل توریست ایران تقدیم میگردد.اعضا گروه بدلیل اتمام شارژ دوربین ها قسمت نشد.تا صحنه های زیبایی را صید کنند.فقط سید بود که با شارژ کمکی این لحظه ها را ثبت نمودند.

سید در سفر دور سوم خود این حرکت را از ارومیه با شعار خاص خودش آغاز کرده بود.بقیه دوستان هم با اعلام کمک به بارسازی دبستان قنبر هفت چشمه از تهران استارت زدند.تا در گوسفند سرا این اعضا چهارنفره صعود خودرا تکمیل کنند.

این عکسها فقط از مسیر گوسفند سرا به بارگاه سوم دماوند هست.بقیه در کتابچه قابل دسترسی است

اسامی یاران یاریگر دبستان قنبر هفت چشمه درصعود با دوچرخه های سایکل توریستی و تجهیزات همراه برای اولین بار در جهان:

1- محمد پاسخی رکابزن بین المللی و عضو تیم واکنش سریع هلال احمر ایران و رکوردار چند حرکت ورزشی در چند رشته

2- سید محمد امین ذکریا رکابزن بین المللی و لیدر تور گردشگری

3- سید مسعود طباطبایی موسس گروه انسانهای سبز اقوام ایرانی و رکورد دار رکابزنی دور سوم استانهای کشور

4- حسین قره داغی رکاب زن بین المللی و معلم مدرسه و دارنده 14 رکورد در 14 ماه در چند رشته ورزشی و چند رکورد دیگر

 بقیه در قسمت بعدی

 

ادامه نوشته

از سراوان بلوچستان تا میانه در عشق یک خاطره های مهربانی

هنوز یک هفته نشده بود.که از سفر رکابزنی از تهران و صعود به دماوند به نفع دبستان قنبر هفت چشمه بر نگشته بودم. دوستان همکار بلوچستانی در شهر میانه مهمانمان شدند.با این بزرگواران بهترین خاطرات عمرم را ساخته ام.بی دلیل نیست که از خلق و خوی و مهربانی این بزرگواران در همه جا تعریف نکنم.انصافا مردان و انسانهای بزرگی هستند.که برای مهربانی شان لحظه ای دریغ نمی کنند.

هرسال با خانواده به بلوچستان سفر می کردیم. چند سالی است.این تجدید خاطره قسمت نمی شود.اما هر سال این بزرگواران محبت می کنند و به ما در آذربایجان شهر میانه سر می زنند.تجدید خاطرات زندگی در بلوچستان با حضور این عزیزان برایم شیرینتر می شود.چرا که واقعا از فرصت نفس، بیشترش را در کنار این عزیزان سپری کرده ام.

تا آخرین لحظه از یادشان غافل نخواهم شد.این عکس ها هدیه این عزیزان ،در دوران تنهایی و گوشه نشینی ام برای همتی دیگر مامن تجدید قوای انسانی ام خواهد بود

عکس یادگاری با هنر مند میانه ای 

یک صبحانه و یک شوخی با یک تجدید خاطره 

روستای کهبنان(کبلان) 

 

تونل سد شهریار کهبنان (کبلان)

 

روستای کهبنان 

مسجد روستای کهبنان 

شهر گیوی (آبگرم) 

دیزی و غذای سنتی آذری ها 

 

 

میانه خرید سوغاتی 

و جستجوی یک خاطره از گذشته 

 

ادامه نوشته

آنجا که صمیمی ترین دوست هم جا می زند

راهی را انتخاب کرده بودم.می دانستم،روزهای سختی خواهم داشت.و خارج از قاعده های بازی انسانی در اجتماع کج و ولو شده، میخکوب خواهم شد.در حالیکه این بازیها و این دردهارا از درس زندگی از کودکی خوب آموخته بودم.برای زیر ساخت یک زیربنا باید تاوان داد.این تاوان در تصور غلط اجتماعی یکی از زیباترین و بی بدیل ترین فرصت عمر انسانی است.تا به نقطه سکونی نرسم،آرام و قرار ندارم.حتما بعدازرسیدن به این  برنامه در برنامه ای دیگر با همین برداشت در تقلا خواهم بود.تا مرز سکون و ایست را برای یک مرد پر جنب و جوش تا آخرین نفس به یادگار و مجموعه تلاشهای زندگی ام اضافه کنم.

این حرکت فرصت داد.که خیلی از همراهان خودرا در رقص این چنینی بسنجم.تا انجا که ظاهرا صمیمی ترین دوست خودرا هم در این جریان جایش را خالی شده ببینم.نیاز نیست عکس العملی نشان دهم ولی همین قدر در توانایی خودم در قبال حرکتهای انسانی در یک برهه از زمان در خاطره ساختن با شک و تردید همراه نساختم.خود یک هدیه آرامش درونی نگاههایم هست.

امروز رسما آقای محمد ابراهیمی بعنوان یار یاریگر دبستان قنبر هفت چشمه در کنارم با شهامت و جسارت ایستاد.بهترین هدیه زیبای انسانی است.تا ممنون و قدردان چنین انسانی باشم و از این به بعد در خاطراتم از او به نیکی یاد کنم و در فرصتهای مناسب از او تقدیر و تشکر و قدردانی نمایم.

برای بارسوم،رئیس اداره پشتیبان اصلی ام بود.می دانست که در این دو سال چه عذابی می کشم.او در حد توانش از من حمایت کرد.تا مدیدنش باشم.حساب بدهی مدرسه را در خلف وعده انسانی را باید پرداخت می کردم.این راه تنها راه باز مانده بود.هر چند باز باید تاوانش را از آخرین بازمانده توانایی شخصی ام هزینه می کردم.

تا الان نزدیک 9 تومان را از جیب شخصی هزینه کرده ام و مفتخر چنین راهی هستم.حتما تا آخر هم ادامه خواهم داد.هر چند درد و رنج زیادی را تحمل کنم.اما نیک می دانم.زیباترین خاطره یک تلاش انسانی باقی خواهد ماند.

تصمیمی که گرفته ام.حتما به آن پابند خواهم بودو تا آخرادامه خواهم داد.

 

 

ادامه نوشته

یک هدیه از صعود با دوچرخه های سایکل توریستی به دماوند با بار و تجهیزات همراه

در صعود به دماوند خیلی از گروههای خارجی عکس گرفتند.تا در سایتها قرار بدهند.دوستان اندک همنورد ایرانی هم عکس گرفتند.این عکسها هدیه آقای  محمد تمجید هست.از حسن نگاه و همراهی این هموطن بی نهایت سپاسگزاریم.

 

 

 

  

ادامه نوشته

سرزمین خون و رشادت یک روز خود شکوه سرخواهد داد

سالهاست که با دوچرخه رکاب می زنم.شاید انتخاب یک نماد و فریاد آن ارزشی نداشته باشد.تا انرژی فرزند سرزمینی را محو کند.اما هر گز با دوچرخه مانده از قرن سرعت از تاریخ سرزمینش غافل نخواهد ماند.

تکرار روزها در گذر عمر هر گز مانعی نخواهد شد.که صلح بمیرد

 

 

 

 

 

ادامه نوشته

تنها یک پل شکسته ،پلدختر(قز کورپسی)از شهادت تاریخ

این پل شاهد عشق و عاشقی دو انسان در امتدادریختن خونهای انسانی بر تاریخ آذربایجان لمیده است.تا یک روز در نماد سایکل توریستان هم خاک خود فریاد خونخواهی سردهد.

 

ادامه نوشته

هر سنگش تاریخی را در خود نهفته دارد

این پل تاریخش با نسلی عجین خورده است.آن زمان که در تولدش کسانی بودند.که تجربه خاک را پیشه کرده اند.نسلی هم شاهدش هستند.تا آنها در این دور چرخی بخورند.اما هر چه در تاریخ شهادتش دارد.یک خاطره تلخ و شیرین ملتی را در خود نهفته دارد.

 

ادامه نوشته

کوچلو ترین سایکل توریست و دوستدار سایکل توریستهای جوان در قافلانکوه شهر آچاچی

عرفان کوچلو فرزند یکی از سایکل توریستهای جهان هست.او هر چند دوچرخه سواری را بدلیل مشغله و کار و سفرهای پدر یاد نگرفته است.اما درس های تئوری را خوب فرا گرفته است.همین جرقه کافی است.تا به هر سایکل توریستی با احترام نگاه کند و به نیکی یاد کند.تا عمو کیون سایکل توریست جهان و دور دنیا اورا کوچلوترین دوست سایکل توریستهای جهان بنامد.

او در بیشتر کارهای پدر همراهش هست.تا کلمه ای برای آموزش او باقی نماند.به کجا برسد و خداوند مقدر کند.یک روزی دور دنیا را رکاب خواهد زد.چرا که گمشده ای را در مرز فراگیری خود برای مهربانی و انساندوستی و خدمت یافته است.تا به این خصلتهای برازنده انسانی و سایکل توریستی دست بیابد.

 

  

ادامه نوشته